logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: قاسم

نام خانوادگی: امینایی

نام پدر: علي

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1345/09/14

سمت:

محل تولد:

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13670431

مذهب:

محل شهادت: شلمچه

شغل:

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

:1079218-امينايى-قاسم بسم الله الرحمن الرحيم و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون خداوند متعال را سپاسگذارم كه من را قابل دانست و در ميان اصحاب و ياران مخلص خود قرار داد تا شايد به راه من توبه‌شكن نيز راه ثوابى باز گردد. خدايا،من بنده حقير و گنهكار ،وامانده و مفلوك ،از اين كه در ميان اين ياران پاك و بى‌ريايت مى‌باشم، شرم دارم.و خجلت‌زده‌ام ،چون آنان در ملكوت سير مى‌كنند و من در بحر هوى و هوس خويش. پروردگارا، بار سنگين گناهانم مرا رنجانده،قلبم رفته رفته رو به سياهى ميگذارد،مى‌خواهم بگويم تا شايد اشك من غبار از دلم بردارد ولى چشم را گناه چشمه‌اش خشكانده و چون كويرى سرد و بى روح گردانده،مى‌خواهم با قلبم معبودم را بخوانم ولى تيرگى وجودم براى انعكاس سوز دلم راهى باقى نگذاشته ،پس الله برايت خون خود را مى‌ريزم شايد همانگاه بغض گناهانم باز گرديده و اشكم جارى شود و غبار جهلو نادانى را بربايد و پرده عفيق ندامت را بر چهره شرمسارم كشد و رضايت تو را كه همان آرزويم بوده و هست و مى‌باشد جلب نمايد. خدايا از اينكه شايستگى پوشيدن لباس رزم در راهت را به من ارزانى داشتى قدرت شكرگزارى ندارم ولى با تمام وجودم سپاسگزارت مى‌باشم و مى‌خواهم كه هنگام قرار گرفتن در بوته امتحان الهى دست يداللهى خود را از پشت من برندارى و هميشه سايه ايمانت را بر وجودم مستدام دارى . معبودا دلم به ياد تو قوت مى‌گيرد،دوست دارم زمانى كه خصم پليد از هر سو عرصه را بر من تنگ گردانيده و قصد دارد دينم،شرفم و ناموس اسلام و ملتم را منكوب كند ايمانى استوار و دشمن‌كوب به من عطا نمايى كه تا آخرين قطره خون و واپسين لحظاتم امان از كف ملحدين و كفار برگيرم. سخنى با برادران و خواهرانم ،اقوام و آشنايانم ،و دوستان و يارانم ما وارث كسانى هستيم كه فعل بازيهاى گذشتگان را ؟؟؟آبروى مى‌دانستند ،كسانى كه از رزمهاى مسلمين و سرگذشت پيامبر اسلام ،جر داستنانهاى شورانگيز براى ما چيزى فراتر از اين راه نمى‌پسنديد و اگر مسلمى كنجكاو علل حصر شعب ابيطالب مى‌گشت خود را در ميان ديوارهاى نمور سلولهاى مخوف دژخيم مى‌يافت. اينان قرآن را زراندود مى‌كردند و جلد و اوراق را مزين مى‌نمودند ولى از تزئين روح و وجود ما جلوگيرى مى‌نمودند اگر مومنى جوياى آيات رزم و جهاد با ظالم بود بدنش در زير ضربات شلاق و لگدهاى جلادان خورد و نابود ميگشت . آرى ،ما وارث اشخاصى هستيم كه از امام متقيان على (ع) آن زاهد شب و آن شير توفنده روز جز مردى پهلوان و زورآور چيزى بالاتر از اين را نمى‌خواستند و اگر عاشقى پرسشگر اين بود كه چرا على (ع) نيمه شب سر در چاه مى‌كرد و از سوز دل باخدا راز و نياز مى‌كرد پيكرش در گودالهاى ژرف ستم دفن مى‌گرديد،اينان از امام حسن (ع) آن اسوه سلحشورى و تقوا و سياست براى ما انسانى سازشگر بوجود آورده و از امام حسين (ع) كشته شدن با ياران اندك در صحراى كربلا را. ولى همانگونه كه معصومين ما خود مصباح الهدى بودند،چون روشنايى فروزانى در دل آن كوير ظلمت سوختند و قلب نااميد ما را فرزندى از سلاله طيبه آنان پيرجماران آن امام بت‌شكن روشن گرداند،و ما را از آن دوران سياه و جهالت با رهبرى خود رهايى بخشيد و ما هم اكنون قرآن را كتاب زندگى و كمال زندگى انسانى مى‌دانيم و سعى خواهيم كرد چون امام على (ع) حكومتى بر مبناى عدالت كامل برقرار كنيم و چون امام حسن (ع) بر پايه سياست صحيح حكومت را اداره كرده و همانند امام حسين عليه السلام زير بار ظلم ظالم نرفته و هر چند كشته شويم ولى مى‌دانيم كه پيروزيم و اگر در اين راه دچار زحمت و رنج گرديم تحمل مى‌كنيم چون زاده رنج و گريان و عذابيم. امروزه عابدان و زاهدان رنگ و رو رفته سعى دارند از كانال دينى ضربات مهلكى بر انقلاب عظيم اسلامى ما وارد آورند،اينان باقى مانده كسانى هستند كه حضرت على عليه السلام در جنگ جمل قريب بر چندين هزار تن را بر خاك مذلت افكند هر چند بعضى از آنها نماز شب هم مى‌خواندند و قرآن نيز تلاوت مى‌كردند،در جنگ صفين موجب خاتمه جنگ گرديدند در حالى كه با لحظه‌اى فشار معاويه و تاج و تخت پليدش در هم مى‌شكست و قرآن ناطق را رها كرده كاغذ و مركب را چسبيدند . آرى اينان امام حسين (ع) را در جنگ با ابن ابوصفيان به مال دنيا فروختند و موجبات صلح تحميلى را فراهم آوردند ،اينان راى و فقتوا به قتل مسلم ابن عقيل در كوفه دادند و سردارى لشكر يزيد را در جنگ با امام حسين (ع) بر عهده گرفتند پس بايد هوشيار بود و تنها در خط ولايت فقيه كه همان زمينه‌ساز ظهور امام مهدى (عج) است قرار گرفت. خواهران و برادران با اندك غفلتى در دام شياطينى خواهيم افتاد كه از ما به عنوان تابلوهاى تبليغاتى و يا دلغكهاى خيابانى بهره‌مند مى‌گردند و با فكر و انديشه ما را مشغول تفريحات و هم انگيز و كاذب مى‌كنند يا در زنجير سياه افيون و اعتياد گرفتار مى‌سازند تا چون جنازه‌هاى متحرك تنها برده باشيم و خود تنها فاتح اعماق اقيانوسها و كهكشانها باشند،اينان حتى جوانان خود را در جزيزه نفرين شده «لختى‌ها» حبس كردند و يا در كاباره‌ها و قمارخانه‌ها و يا ويلان خيابان به دنبال هرزگى انداخته‌اند تا مانع‌اى در سر راهشان براى توليد انواع بمبهاى مخربه با قتل و كشتار و خيانت نباشد. آنان مى‌خواهند ما ديگر الگويمان را على اكبر حسين و يا قاسم ابن الحسن قرار ندهيم بلكه اسوه ما يك همجنس باز پست‌فطرت بى همه چيز باشد و ما نيز همانند او خود را بازيچه دست اجانب دون‌صفت قرار دهيم،اما هيهات مناالذله . اين شيطانها خود باور ندارند كه عاقبت اين راه را طى نمودند و در اين مسير،دنيا همانند كاروانسرايى بيش نيست كه بايستى استراحت كرد و توشه سفر اندوخت. تا برادران و خواهران ديگر بس است به خود آييم از هر كجا كه توبه كنيم خدا توبه‌پذير است . لحظه‌اى در خود تفكر كن ببين آيا ما كه در اين دنيا تنها كارمان گناه بود و گناه با كسى كه او نعمات و لذايذ اين دنيا براى رسيدن به كمال انسانى سود جسته برابريم. آيا ما كه يك عمر معصيت خدا را كرده‌ايم بر او عصيان كرده و با وجود اين كه او به ما لطف داشته و يك لحظه نعماتش را از ما دريغ نورزيده نافرمانى وى را كرديم با كسى كه پرهيزگار بوده هنگام جهاد نبرد كرده ،زمان عبادت سر به سجود خدا نهاده و موقع كسب معاش در پى روزى حلال بوده يكسانيم؟ آيا زمانى كه ما دو قلب مخالف الهى و شيطانى را همزمان با هم مركب چوبين سوار مى‌كنند و پارچه سفيد بر اندام بى روحمان مى‌كشند ملائك به چه صورت به ما كه ملحد بوديم و مى‌نگرند و آن فرد مومن را چگونه اجر مى‌نهند؟ سكرات موت سخت است شب اول قبر در دل آن سياهى و ظلمت و تنهايى و ترس فقط اعمال صالح انسان است كه راهگشاى وى و مونس او مى‌باشد.تنها فرد مومن و صالح است كه در پيش اولياى گرام و معصومين عظام روسفيد و خندان است و نكير و منكر را چون جوانانى زيبا و شاد ملاقات مى‌كند. پدر و مادر عزيزم اگر اين شهادت در نزد خدا قبول واقع گشت و خدا مرا نيز از خيل شهيدان دانست شما را نيز انشاالله شفيع خواهم شد.ولى از شما مى‌خواهم پشتيبان امام و ولايت فقيه باشيد.هر چند من موفق به ديدار بارگاه باشكوه امام حسين عليه السلام نشدم ولى شما از طرف من نيز آنجا را زيارت كنيد. پدر و مادرم از اينكه نتوانستم و حقيقتا نيز نمى‌توانستم حق فرزندى را براى شما را جبران كنم واقعا معذرت مى‌خواهم و از شما مى‌خواهم مرا مرا حلال كنيد. برادرانم،بايستى همواره در خط حزب‌الله باشند و در راه كسب علم با جديت كامل كوشا باشند، خواهرم نيز از زينب درس گرفته و همواره حجاب خود را كه حافظ خون من است حفظ نمايد. فاميها و اقوام اگر من را حلال كنند من با روحى پاك و آرامش‌انگيز خواهم داشت و مى‌خواهم كه مرا حلال كرده و اگر از سوى من ناراحتى متوجه اينان گرديده مرا حلال كنند. از پدر بزرگ و مادر بزرگم حلاليت مى‌طلبم و اميدوارم ناراحتى كه از من كشيده‌اند عفو كنند.همين طور عمه‌ها و خاله‌ها و دايى‌ها مرا ببخشند كه سعادت ديدار آنان را كم داشتم. مادر اگر از فراق من ناراحت شدى و اشك از ديدگانت جارى گرديد به ياد صحراى كربلا باش و براى قاسم امام حسين (ع) گريه كن و براى مظلومى امام حسين (ع) اشك بريز مرا نيز شبهاى جمعه از دعاى خير و خيرات مومنين محروم نسازيد. پدر عزيزم كه هيچ وقت نتوانستم از خجالت شما در آيم مخصوصا هنگامى كه براى آرامش خاطر ما و رفاه هر چه بيشتر ما كارهاى سخت را براى خود آسان مى‌كردى تا ما آسوده‌خاطر باشيم از شما التماس دعا دارم. برادران،نماز و دعاها را از ياد نبريد كه مكتب ما به اينها زنده است. از بچه‌هاى محل ،على يوسفى،منوچهر شيخى،محمد غفارى ،مهدى و منصور جمشدى و ديگران كه نامشان در خاطر نيست حلاليت مى‌طلبم و مى‌خاوهم كه همچنان در خط امام باشند. از ديگر هم‌محليها كه در اثر غفلت از من بدى ديده‌اند معذرت مى‌خواهم،مرا حلال كنيد. انشاالله كه خون سرخ من محكم‌كننده انقلاب كبير اسلامى باشد و موجب آبيارى درخت پرثمر انقلاب اسلامى گردد. خدايا دوست دارم در روز محضر رفقاى شهيدم مرا با لبى خندان در آغوش گيرند و شهادت مرا به من تبريك گويند. وصيت‌نامه اينجانب بر حسب وظيفه شرعى قاسم امينايى گردان مالك اشتر گروهان روح الله مهرماه 8/7/65 خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار