شــهــدای امدادگر

... کمتر کسي مي توانست به عنوان تخليه گر پيکر شهدا در جبهه دوام بياورد، هر روز در پشت آمبولانس، چهرها هاي معصوم جوانان و مرداني را مي‌ديد که يکي دو روز قبل، وقت اعزام از مقابل مقر مي‌گذشتند و به او و دوستانش دست تکان مي‌دادند. او بسياري از شهدا را که با چشمان باز، آسمان را به زمين فرا مي‌خواندند، مي‌شناخت، هم‌سنگرشان شده بود، نامه‌شان را به اروميه آورده بود، تعدادي را از زير آتش بيرون کشيده و به پشت خط انتقال داده بود. چشمان نوجوان، هيچ جا را نمي‌ديد، پيکرهاي خاموش، غلتيده در خون، با آنها سخن مي‌گفت، اما زبانش جز سکوت چيز ديگري نبود که ناگاه، چرخهاي آمبولانس روي شانه جاده کشيده شدند، راننده يک لحظه فرصت کرد و گفت: آخوي مراقب باش به کمين افتادي و گلوله در سينه ملتهب نوجوان نشست و او نيز در ميان شهدا آرام جا گرفت. نورعلي دانشمندي متولد 1347 در خانواده نقده اي چشم به جهان گشود که در کنار مشکلات، عزت و حرمت انساني را خوب ياد مي‌گرفت. او در دوره راهنمايي تحصيلي به عضويت بسيج مستضعفان در آمد. نور علي با فراگيري فنون رزم در بسيج، چندين بار در عمليات‌هاي جنگي سپاه شرکت کرد. حضور در جبهه به ا ...