logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: فضل اله

نام خانوادگی: شفیعی نیا

نام پدر: علي اكبر

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1329/01/02

سمت: امدادگر

محل تولد:

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: متاهل

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13650610

مذهب:

محل شهادت: مهران

شغل: کارمند بانک

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

:1436464-شفيعى نيا- فضل الله و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون اين است وصيتنامه بنده خدا فضل الله شفيعى نيا كه در كمال هوشيارى و آگاهى نوشته شده است باشد كه مرگم حركتى نو و خدائى را بدنبال داشته باشد و ريخته شدن خونم هشدارى باشد بر آنانكه هنوز در خواب هستند و جوششى در تداوم خونين شهيدان و پويشى در مسير سالكان راه الله. با نام خدا سخن را آغاز مى كنم چون نام اوست كه به ما حركت و بركت مى دهد چون اوست خالق ما و چون اوست رازق ما بر ماست كه در همه حال به ياد او باشيم و شكر نعمت هاى او را بجا آوريم با سلام بر پيغمبر اسلام و ائمه معصومين و با سلام به امام زمانمان امام دوازدهم و نائب برحقش امام خمينى و با سلام بر ياران و بازوان پرتوان و پيروان راستين ولايت فقيه آيت الله العظمى منتظرى و آيت الله مشكينى و با سلام بر رئيس جمهور مكتبى‌مان آيت الله خامنه اى و با سلام به رئيس مجلسمان و نماينده اماممان درشوراى عالى دفاع و با سلام بر دولت مكتبى وزراء و نمايندگان مجلس و رئيس قوه قضائيه و همه دولت مردان در خط امام و با سلام بر همه دوستان و آشنايان و همكاران چه در بانك ملت و چه در بسيج و چه در محله خودمان و چه ياران و همسنگران خودم در جبهه هاى حق عليه باطل و با سلام بر ارواح پاك طيبه طاهرين و ارواح پاك پدر و مادرم و با سلام بر خواهران و برادران عزيزم و با سلام و درود به همه شهداى اسلام و معلولين و مجروحين جنگى و با سلام بر همه امت حزب الله و با سلام به همه آزاديخواهان و مظلومان جهان اكنون كه اين وصيت نامه را مى نويسم درست در روز15/5/65 ماه مرداد مى باشيم كه اينجانب خود را آماده حركت به سوى جبهه هاى حق عليه باطل مى نمايم و بالاخره اولين روز وصيت نامه من كه بخواست خدا يا شهيد مى شوم و يا اين شهادتنامه را براى امام حسين سرور شهيدان در كربلا خواهم خواند چرا كه ما با هم پيمان بسته ايم آنقدر شهيد بدهيم تا سرانجام كربلا را آزاد كنيم و اميدوارم هرچه زودتر دل شما اى ملت حزب الله كه پشت جبهه يار و پشتيبان رزمندگان هستند شاد شود و خانواده هاى شهدا و مجروحين و معلولين نايل به زيارت كربلا شوند. و اما ببينم كه وصيت نامه شامل چه قسمتهايى مى شود كه بنظرم امور شخصى و مادى و مسالئ ديگرى از قبيل نماز و روزه وارث و ...يك قسمت ساده و عادى است و قسمت اساسى وصيتنامه كه فكر مى كنم از قسمت اول مهمتر و اصولى تر مى باشد امور دينى(فرهنگى) و اجتماعى - سياسى معنوى و اخلاقى است كه در واقع همان خط مشى شهيد و رساندن پيام شهيد مى باشد زيرا با اولين قطره خون شهيد كه بزمين مى ريزد گناهان او آمرزيده مى‌شود و به ملكوت اعلى مى پيوندد ولى مسئله ديگر كه همان پيام خون شهيد است به قوت خود باقى است كه توسط وصيتنامه و يا شهادتنامه و يا از طريق دوستان و آشنايان و فاميل و پدر و مادر و ....بايد رسانده شود و اين تأثير و اين پيام است كه تداوم بخش خون شهداء است تا نه تنها خون شهيد به هدر نرود بلكه هر قطره آن به هزاران قطره تبديل شده و در جامعه روح شهادت طلبى اوج بگيرد. من در اين نوشتار قصد ندارم كه پيرامون شهادت و شهيد و ارج و مقام او بنويسم زيرا كه اين را به همه پويندگان راه شهادت واگذار نموده ام و دراين مورد مى توانيد از قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و ...كمك بگيريد و نيز در عصر خود مى توانيد از كلمات روح پرور امام و آيت الله منتظرى و آيت الله مشكينى و آيت الله شهيد مظلوم بهشتى و رئيس جمهور رجائى و نخست وزير شهيد باهنر و برادر رفسنجانى و ....بهره گيريد. من در اين جا فقط مى خواهم از نكاتى صحبت كنم كه ماهيت وجودى يك شهيد به آن بسته است و آن هدف و نيت شهيد است و جز هم از وسائل پست مادى و ...خواهم نوشت . 1-خط مشى شهيد كه براى آن به ميدان شهادت رفته و از همه امور دنيوى دست كشيده و شهادت را برگزيده است . 2-پيام شهيد به امام زمانش و نايب او خمينى و اعلام پشتيبانى از اصل ولايت فقيه كه اگر اين پيروى نباشد و به ميدان جنگ برود خود را با دست خود به هلاكت رسانده است . 3-پيام به دوستان و آشنايان و همكاران و بچه هاى محل و برادر و خواهر و فاميل . 4-پيام به كشورهاى خارجى و ابرقدرتها و كليه كسانى كه در زمين فساد مى كنند(آمريكا، شوروى ، انگليس، فرانسه، اسرائيل ، كشورهاى مرتجع عرب ...). 5-پيام به ضد انقلاب و گروهكهاى وابسته داخلى و خارجى و بالاخره يك نتيجه گيرى كلى. تا اينجا مطالب را بطور فهرست وار نوشتم چرا كه اصولا يك وصيتنامه كه در حقيقت مى تواند دستور زندگى و ادامه راه براى بازماندگان شهيد و دوستان و ....باشد بايد به دور از هر گونه نوشته و يا مطلبى گردد كه اين هدف را در برداشته باشد. زمانى كه امام حسين(ع) شهيد شد زينب بود كه پيام حسين(ع) و راه حسين(ع) را زنده نگه داشت و اگر نبود خطابه ها و نطق هاى آتشين زينب ، شايد خون حسين(ع) بهدر مى رفت و اينك در زمان ما و در كشور اسلامى ما شاهد بازماندگان شهد او دوستان و آشنايان شهيد هستيدكه پيام شهيد را فرياد مى زنيد و پيام او را مى رسانيد و جهان را به لرزه در مى‌آوريد و هم اكنون بنده حقير از همسرم و شريك زندگيم مى خواهم كه در صورتيكه شهادت نصيبم شد زينب وار عمل كند تا با عمل خود دل دوستان آل محمد را شاد و دل دشمنانش را خون كند و اميدوارم كه فرزندانم را در راه پيشبرد هدف مقدس اسلام پرورش نمايد و از فرزندانم مى خواهم كه پيرو ولايت فقيه باشند و دستورات را مو به مو اجرا نمايند من اين راه را آگاهانه انتخاب كرده ام و در اين راه فقط هدفم پيشبرد اسلام و فرمانبردارى از امر ولايت فقيه است و اگر در اين راه كشته شويم و يا بكشيم پيروزيم من بر خلاف بعضيها كه پيروزى را فقط در شهادت مى دانند ضمن اينكه شهادت را حد نهائى تكامل انسان مى دانم ولى شهادت را نيز وسيله اى براى رسيدن به لقاء الله به حساب مى آورم و هدفم همواره در طول زندگى اين بوده كه راه خدا را ادامه دهم. اگر من شهيد شدم ببخشيد من لياقت شهادت را ندارم اگر من مردم به راه شهيدان ادامه دهيدو اگر موفق به زيارت كربلا شديد بدانيد كه در راه باز شدن كربلا ما زياد شهيد داده‌ايم و شهيدان را هرگز فراموش نكنيد در عراق قبر شش گوشه امام هست كه هم اكنون غريب و تنها است اگر موفق به زيارت آنها شديد به امام حسين(ع) سلام مرا برسانيد و بگوئيد كه ما نيز آرزوى زيارت ايشان را داشتيم و دراين راه شربت شهادت نوشيديم. و از همسرم و برادرانم و خواهرانم مى خواهم كه در شهادت من كه اين حقير زيبنده آن نبودم شاكر باشند. و براى من مراسم پرتجمل برگزار نكنيد اگر جنازه من بدستتان رسيد در صورت امكان از درب منزل و مسجد محل تا جلو محل كارم تشييع و سپس با ماشين به جلو مسجد الرسول و از آنجا به بهشت زهرا منتقل نمائيد اختيار با خود شماست. و از برادرانم و خواهرانم و مخصوصا از همسرم تا بار مشكلات زندگى بر دوش او بود و با رفتن من مشكلات او زيادتر خواهد شد اميدوارم كه مرا ببخشيد و از او خواهش مى كنم بر غريبى و مظلوميت حسين و يارانش گريه كنيد براى شهيد مظلوم بهشتى و72 تن از يارانش گيه كنيد براى حسين زمانمان رجائى و باهنر گريه كنيد كه در آتش خشم منافقين سوختند و براى شهيد مطهرى، آيت الله مدنى و دستغيب و اشرفى و....كه همه بدست منافقان ضد بشريت و ضد اسلام شهيد شدند گريه كنيد. ضمنا لعنت بر يزيد و بر يزيدان زمانمان بنى صدر ملعون و رجوى كه بينان گزاران اين گروه و سردسته آنها امريكا است لعنت نمائيد. ضمنا از دوستان و آشنايان و برادرانم و كليه آنهائى كه قبول مسئوليت كرده اند مى خواهم كه كار ساختمان مسجد بقيه الله جلال آباد از توابع نائين را ادامه دهند و كار تبليغاتى نيز در آن انجام بدهند. سعى كنيد كارهايتان فقط و فقط براى رضاى خدا باشد و خدا را در همه حال ناظر بر اعمال خويش بدانيد و وصيت وصيتنامه شهدا را همانطور كه امام فرموده اند زياد بخوانيد باز هم از همسرم مى خواهم كه اگر شهادت نصيبم شد زينب وار عمل نمايد و مبادا سختى روزگار تو را اى همسرم از راه خدا و ولايت فقيه باز دارد و فرزندانم را به خدا و سپس به تو سپردم كه در راه حمايت از راه حسين بزرگشان نمائى و اما نكته اصلى و اى امام ما زندگى كردن و انسان بودن و شناخت واقعى اسلام را از تو آموختيم و تو بودى كه به ما درس شهادت و ايثار و گذشت آموختى و اين تو بودى كه از آن جوانان بيكار و بى مسئوليت محله ها بسيجى ساختى و به جبهه جنگ فرستادى. اى امام ما چگونه از زحمات تو تشكر كنيم كه تشكر از زحمات تو را هرگز نتوان كرد. اى امام تو ما را از لجن زار به گلزار هدايت كردى اما تو بودى كه شب و روز با دعا و شناساندن راه به ما انقلاب را به پيروزى رساندى و هم اكنون به يارى خدا و با مدد امام زمان آمريكا را به زانو در آوردى. توصيف تو كه در روز چون شير بر ظالمان فرياد مى كشى و شب به نيايش با خدا مى پردازى چگونه ممكن است. اى امام ما اهل كوفه نيستيم تا ترا تنها بگذاريم ما تا خون در بدن داريم از دين خدا و پيروى از تو دست برنخواهيم داشت. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. شفيعى نيا