نام: محمدحسن
نام خانوادگی: صادقی حصار
نام پدر: گل محمد
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1341/12/01
سمت: پزشكيار
محل تولد: قوچان
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: متاهل
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13651030
مذهب:
محل شهادت: پاسگاه زيد
شغل: مسئول بهداری سپاه
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
1458070 محمد حسن صادقى فرزند گل محمد وصيتنامه بسم الله الرحمن الرحيم (( و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون )) (( مپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده اند ، بلكه زنده اند و در نزد خداى خويش روزى مى خورند )) ( سوره آل عمران - آيه 169 ) چراغ همت و فانوس سرخ ايثار است كه نور فتح به بام زمانه مى زند . با نام خدايى كه معشوقم بود و من عاشق او و مرادم بود و من مريد او و خالقم بود و من مخلوق او . به نام خدايى كه انسانها را آفريد و او را نعمت كثيرى ارزانى داشت و برديگر موجودات برترى و او را خليفه خود در زمين قرار داد . به نام خدايى كه عاجز هستم تا نعمتها و الطاف و رحمت هاى او را بشمارم و شكرگذار باشم . اى خداى من ، اى معبود من ، سپاس بيكران تو را باد كه خمينى قهرمان را آفريدى و بدين سبب ما راهنمائى كردى و به ملت ما آگاهى دادى و زمينه انقلاب نهايت تو آماده شد و ما در جريان اين انقلاب الهى قرار گرفتيم و از ذلت و پستى بيرون آمديم . اى معبود من ، اى معشوقم ، تو را صدها و هزارها و بلكه بيكران شكر و سپاس باد كه لطف و عنايتت شامل حالم شد و در اين اواخر عمر مرا توفيق دادى كه عازم ميدان نبرد شوم و اكنون با عزمى جزم و اراده اى راسخ كه از مكتب اسلام گرفته ام ، رهرو راه خدايم . اگر در اين جهاد شهيد شدم كه خدايم مى داند كه اين آرزوى ديرينه من بود و اين خط را تنها و كوتاهترين راه وصال و ملاقات با خـــــدا مى دانستم و اگر پيروز شدم كه باز هم وظيفه مذهبى ام را انجام دادم . بارالها ، شاهدى چه اعمالى پسنديده اى مى توانستم انجام دهم كه نه تنها انجام نداده ، بلكه مرتكب خلاف آن نيز شده ام . معبودا ، نيك مى دانى و شاهد و ناظر گناهانى بوده اى كه مانع رشد و تكاملم بود و من آنهــــــا را مرتكب شدم . اينك اى خداى مهربان و بخشنده ، دست طلب و بخشش به درگاهت دراز كرده و از بارگاهت عـــــاجزانه استدعا دارم كه مرا از گناهانى كه به خاطر جهنم مرتكب شده ام ببخشايى ، زيرا خود بهتر مى دانى جز تو كسى را نمى توانم دريابم كه از گناهم گذشته و مرا در مورد عفو و بخشش قرار داده اى و با رحمت خويش نسبت به من رفتار كند . با اينكه خيلى گناهكارم و سر تا پا گناهم ، ولى باز به رحمت و بخشش تو اميدوارم ، چرا كه خود فرموده اى : ادعونى استجب لكم اينك آمده ام و از درگاهت مى خواهم كه مرا ببخشايى و در اين چند روز آخر عمر توفيقى عنايت فرمايى كه پيوسته در راهت بوده و با نفس اماره خويش به ستيز برخاسته و خود را ساخته و با روئى گشاده به درگاهت بيايم . انشاءالله تبارك و تعالى . خداى را سپاس مى گويم كه به من توفيق عنايت كرد كه در بين دسته جات مذهبى ، مرا در خانواده مومن و مسلمان پرورش داد و مرا عاشق امام حسين (ع) قرار داد و در بين اين همه كشورها ، در ايران جاى داد و در بين اين همه رهبران ، چون خمينى نصيبم كرد . خداوندا ، ما چگونه اين همه نعمتهاى ترا با اين زبان الكن و قاصر شكر كنم و بر اين شكرگزارى چه عملى بيابم و انجام دهم تا جزو شاكران باشم؟ تنها مى توانم گوش به فرمانت بوده و جانم را فداى آن كنم . من براى احياى خون شهداء و براى آزادى مرقد حسين عليه السلام اين راه را انتخاب كرده ام ، اگر توانستم راه كربلا را باز كنم بهتر است ، ولى اگر شهيد شدم و كربلا باز نشده بود ، از دوستانم تقاضا دارم سعى در ديدن صورت من نداشته باشند ، چون از روى همه آنها مخصوصا خانواده هاى شهداء ، اسراء ، مفقودين و مجروحين خجالت مى كشم . انشاء الله راه كربلا باز خواهد شد . پدر و مادر و برادران و خواهران عزيزم ، بر مشكلات صبر كنيد ، چون لازمه انقلابى و مسلمانى بودن ، تحمل بر مشكلات است . خانواده عزيزم ، در مورد محل دفن در صورتيكه جنازه ام برگشت ، اگر مقدور بود دلم مى خواهد در بهشت زهرا در كنار بقيه شهداء دفن كنيد ، تابوت مرا در كوچه و خيابانها بگردانيد ، شايد باعث هدايت عده اى دنياپرست شود . من كه در زندگى باعث هدايت كسى نشديم ، اميد است كه مرگ من باعث هدايت شود . ضمنا راضى نيستم كسانى كه مخالف انقلاب هستند در تشييع جنازه ام شركت كنند ، چون در زندگى از آنها بسيار آزار و اذيت ديديم . در شهادت من شاد باشيد ، چون شادى من وقتى است كه به كمال برسم و شهادت كمال انسان است . خانواده عزيزم ، اگر مصيبت سختى ديديد ، ياد مصيبتهاى حضرت سيد الشهداء گريه كنيد . اى امت شهيد پرور ، اى ملتى كه كفر جهانى را به زانو درآورده ايد ، همچنان به خدا اتكال كنيد و شما را قسم مى دهم به تمامى مقدسان كه از روح خدا ، خمينى ، آن موجود دائمى و آن پير عاشق خدا و مرد ميدان علم و پيشتاز مكتب اسلام در عصر حاضر دست نكشيد و اگر خداى ناكرده دست برداريد ، تفرقه و نفرين خدا دامنگير شما خواهد شد . از شما ملت انتظار دارم كه مبارزه انقاب را تداوم بخشيد ، تا روزى شاهد آن باشيم كه نماز جماعت ، نماز عشق در مصلاى بيت المقدس به امامت امام برگزار شود و مستضعفين كه من به آنها عشق مى ورزم و انقلاب را مديون تلاش و اطاعت آنها از امام مى دانم ، به حقوق حقه خدايى خويش برسند . پدر و مادر عزيزم ، مى دانم كه شما را خيلى رنج و زحمت دادم ، اميدوارم كه مرا ببخشيد . پدر عزيزم ، از شهادت من نگران نباش و مانند كوه استوار بمان و خار چشم دشمنان اسلام مخصوصا اين ضد انقلابيون و دنيا پرستان باش و به شهادت من افتخار بود . پدر عزيزم ، من اين راه را كــــه راه حسين است و راه شهــــداى خونين كربلا است ، آگاهـــانه انتخاب كرده و مبادا از شهـــادت من رنج ببرى. در تشييع جنازه ام گريه نكنى ، اگر گريه كردى فقط براى شهـادت مظلومانه امام حسين باشــــد . در اينجا از شمـــا پـــدر مهربانم خداحافظى مى كنم . و اما تو مادر ، مى دانم كه هم اكنون وصيت نامه ام در مقابل ديده اشكبارت خوانده مى شود ناراحت هستى . مـــــادر مهربان ، من برايت فرزندى خوب نبودم توفيق نيافتم كه شــــايد زحمات بى دريغ شمـــــا را جبران كنم . بالاخره هر مـــادر توقع دارد كــه نتيجه زحمــــات خويش را نسبت به فرزند خودش ببيند ، اما من لياقت جبران آن زحمات شما را نشدم ، اميدوارم كه مرا ببخشيد و حلالم كن . خداحافظ مادر عزيزم به اميد ديدار در دنياى ديگر و اما شما برادران عزيزم ، حدالامكان شئون زندگيتان را با برنامه هاى اسلامى وفق دهيد و از شهداء مخصوصا از مفقودين و اسراء فراموش نكنيد . برادر عزيز ، مبادا دنيا موانعى براى رشد فكر و اخلاق اسلامى شود ، زندگيتان را سعى كنيد با روشهاى اسلامى آغاز كنيد . اگر برايتان امكان داشت راهم را ادامه دهيد . به اميد پيروزى لشكريان اسلام عليه كفر جهانى . خداوند همه ما را شفاعت كند . خداحافظ همه شما (( تا اينجا در تشييع جنازه ام قرائت شود )) اين قسمت تعلق به همسرم دارد و در حضور مردم نخوانيد . اما همسر مهربانم دل سوخته : مى دانم كه در طول طى زندگى به تو رنج و مشقت فراوان دادم ، آنچه دلت مى خواست در زندگى نداشتى و از همه بدتر دورى من خيلى شما را رنج مى داد . اصلا مى دانى همسرم ، وقتى به ياد اون سختيهاى گذشته مى افتم ، به جاى اشك خون گريه مى كنم ، چون يك زندگى مرفهى نداشتى ، اما چون من راه حسين و راه اسلام را انتخاب كرده بودم ، همه مشكلات را زير پا گذاشته بودى ، من خودم متوجه بودم ، فقط دلم به حالت مى سوزد كه به همسرى من درآمدى و بعد از اين همه رنج و مشقتها برايت وصيت نامه مى نويسم . خدايا ، بدان و مى دانى كه چگونه بعضيها در اين انقلاب چگونه زندگى مى كنند . همسر عزيزم ، به خدا به تو خيلى رنج دادم ، مرا ببخش و حلالم كن ، اما همسر عزيزم بعد از شهادت من ، تو مقام و ارزش ديگرى پيدا خواهى كرد و فقط به خدا فكر كن كه چون اميد همه ما خدا است و بعد از شهادت من ، تو مانند خانواده شهداء ، مقام و ارزش نصيبت خواهد شد. اما يك زحمت ديگر همسر عزيزم ، من و تو داراى دو فرزند به نام سميه و ياسر داريم ، بچه هايم را طورى بزرگ كن كه احساس ناپدرى نكنند و آن را در مكتب و يا در دامن اسلام بزرگشان كن و وقتى بزرگ شد ، از دلاوريهاى جانبازان انقلاب و ديگر شهداء برايش تعريف كن و مرا هم ياد كنيد و از صورت دخترم و پسرم 12 بار به اسامى 12 امام ببوس . همسر عزيزم ، بعد از من شما آزاد هستى هر طور كه موازين اسلام راه گشا هست ، عمل كن و هر چه در زندگى دارى متعلق به خود توست. خداحافظ تو باشد . خدا همه را شفاعت كند . به اميد دنياى ديگر كه همديگر را ملاقات كنيم . روز سه شنبه 15/11/1364 روز قرينه عمليات بدر در ساعت 10 صبح برادران تعاون ، برادرت محمد حسن صادقى اعزامى از سپاه قوچان ، برادران من با قرض ازدواج كرده ام و قرضهايم را نپرداختم و از دنيا هم هيچى نداشتم كه جبران قرضهايم باشد ، اگر امكان دارد هر طور شده قرضهايم را بپردازيد . از عمويم ، شيرعلى صادقى 3000 تومان . از برادرم 1500 تومان . از قرض الحسنه 21 تومان . و از رشيد يوسفى ، يكى از برادران سپاه 600 تومان . از برادر على محمد على نژاد 100 تومان . خداوند همه را هدايت كند . وكالت همسرم : در ضمن وكالت همسرم و بچه هايم را به پدر و مادرم محول مى كنم . پدر عزيزم ، تو را به جان من كه دوست داشتى هر طور كه اسلام عزيز و دين مبين محمد (ص) اجازه مى دهد ، همانطور عمل كن كه منجر به ناراحتى نشود . خدانگهدارتان روز سه شنبه 15/11/64خداحافظ محمد حسين صادقى امضاء