logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: مصطفی

نام خانوادگی: صنعت کار

نام پدر: يونس

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1343/11/29

سمت: امدادگر

محل تولد: زنجان

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13650425

مذهب:

محل شهادت:

شغل: بهیار

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

نامش برازنده منش‌اش بود: باحيا، موقر و مهربان. لطف خدا باعث شده بود شخصيت مصطفي از بقيه ممتاز شود. مصطفي بيست و نهم بهمن سال 1343 در زنجان به دنيا آمد. كودكيش در كنار پدر و مادر سپري شد و در هفت سالگي به دبستان فردوسي رفت. دوره راهنمايي را در مدرسه «دكتر چمران» (كورش كبير سابق) گذراند و سال 1358 در پانزده سالگي وارد دبيرستان اميركبير شد. ساكن نبود و جنب و جوش جواني را در پايگاه «شهيد ولي‌اله سليماني» مسجد «انقلاب اسلامي» صرف مي‌كرد. كشيك‌دادن شبانه و توزيع نفت بين مردم از جمله فعاليت‌هاي اجتماعي او بود. از آنهايي كه نسبت به دستورات امام مبني بر جهاد عليه باطل بي‌تفاوت بودند ناراحت بود. سال دوم دبيرستان بار سفر بست و به جبهه رفت. حدود سال 1363 دوره امدادگري را در سپاه گذراند و در بهداري سپاه استخدام شد. خدمت در آنجا با روحياتش سازگار بود. آدمهايي از جنس خودش را بيشتر مي‌ديد. تركش كوچكي به بازويش اصابت كرده بود كه خانواده‌اش سه سال پس از بهبودي از آن مطلع شد. در بهمن سال 1364 در منطقه فاو عمليات والفجر هشت، بر اثر مواد شيميايي مجروح شد و پس از سه ماه بستري در بيمارستان لبافي‌نژاد در ح ...

بسم الله الرحمن الرحيم منَ المومنين رجالٌ صَدَقوا ما عاهَدوا الله عَليهِ فَمِنهُم من قَضي نَحبَه و مِنهُم مَن يَنتَظِرُ و ما بَدَّلُوا تَبديلاً. (سوره‌ي احزاب آيه‌ي23) برخي از آن مؤمنان بزرگ مرداني هستند كه به عهد و پيماني كه با خدا بستند كاملاً وفا كردند پس برخي به آن عهد ايستادگي كردند و برخي به انتظار (فيض شهادت) مقاومت كرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند. ... خدايا، از تو خواستارم كه اگر شهادت نصيبم كردي فقط به خاطر رضاي تو باشد. بار خدايا، شهادت را در راه اسلام و قرآن نصيبم كن و مرا در صف شهداي اسلام قرار بده و ما را از بندگان مخلص خودت، مؤمنين به پيامبرت، حضرت محّمد (صلي الله عليه و آله)، و از شيعيان وليّت، حضرت علي (عليه‌السلام)، و از مطيعان امرت، حضرت مهدي(عج)، و نايب بر حقش، خميني عزيز، قرار بده. ... اي امام عزيز، حاضرم تا آخرين قطره‌ي خونم براي احياي اسلام و قرآن جانفشاني كنم. اي دوستان و آشنايان، اميدوارم هر بدي و رنجي كه از من ديده‌ايد به بزرگواري و خوبي خودتان ببخشيد و اين بنده حقير خدا را حلال كنيد و براي آمرزش من دعا كنيد ... اميدوارم كه از صابرين باشيد. ... دنيا به يك چشم به هم زدن سپري مي‌شود، عمرها يكي پس از ديگري به پايان مي‌رسد. آنكه بيش از هر چيز ارزش رفتن دارد اين است كه كسي با سلامتي دينش از دنيا مي‌رود. و از شما مي‌خواهم كه به رهنمودهاي امام عزيزمان گوش فرا دهيد و پيرو راه شهيدان كربلا باشيد ... از خانواده‌ي عزيزم مي‌خواهم كه براي من به مدت ده روز، روزه بگيرند و يك ماه نماز بخوانند ... به اميد پيروزي رزمندگان اسلام.