نام: حسن
نام خانوادگی: جوهری
نام پدر: خدابخش
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1343/00/00
سمت: امدادگر
محل تولد: تربت حیدریه
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13620508
مذهب:
محل شهادت: مهران
شغل: دانش آموز
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
1200980 حسن جوهرى بسم الله الرحمن الرحيم (شهدا شمع محفل بشريتند)با درود و سلام بر مهدى (عج) و نايب بر حقش قلب تپنده مستضعفان جهان چون بر هر شخص مسلمان واجب است كه وصيتنامه از خود داشته باشد من بر خود واجب دانستم چند كلمهاى از سخنانم را بر روى كاغذ بياورم قبل از هر چيز بايد بگويم هدف من از آمدن به جبهههاى نبرد حق عليه باطل اين است كه توانسته باشم به پيام رهبر آزادگان سالار شهيدان امام حسين (ع) كه در صحراى كربلا فرياد برآورد آيا كسى هست كه مرا يارى كند و من حقير به پيام سالار شهيدان لبيك گفته و به جبهه شتافتم و ديگر اينكه جبهه را يك دانشگاه خودسازى براى خود قرار دادم و چون كه رهبر انقلاب رفتن به جبههها را واجب كفائى دانسته، من بر خود واجب دانستم كه به جبهه اعزام بشوم و مىخواهم عرض نمايم من كوچكتر از آن هستم كه بتوانم پيامى از خود به جا گزارم ولى مىخواهم بگويم كه بايد قدر اين انقلاب را بدانيم و از انقلاب اسلامى تا آخرين لحظات زندگى محافظت كنيم و هيچگاه امام را تنها نگذاريم و در خط ولايت فقيه كه همانا راه انبياء مىباشد حركت ؟ ؟؟ دفاع كنند و جبههها را خالى نگذارند و كسانى كه واقعا توان جسمى دارند به جبههها بشتابند و از مرز و بوم ميهن اسلامى خود دفاع كنند و افرادى كه به دلايلى نمىتوانند در جبههها شركت كنند پشت جبهه را تقويت نمايند و آنهائيكه توان مالى دارند در راه خدا انفاق كنند و گوش به شايعات ندهند، پشتيبان علما و روحانيون مبارز و در خط اسلامى باشند، هر چه مىتوانيد قرآن بخوانيد، توان رزمى خود را بالا ببريد خدا را هميشه در پيش نظر آوريد و از تجملات زندگى بكاهيد و همدردى با خانواده شهداء كنيد. و پيامى ديگر كه با خانوادهام دارم، سلام، پدر و مادر عزيزم، معذرت مىخواهم از اينكه نتوانستم در زندگى به شما خدمت نمايم، و از اينكه توانستم در راه خدا خدمت نمايم خوشحال باشيد و اگر لياقت شهادت را داشتم و در اين راه شهيد شدم خوشحال باشيد و امانتى كه خداوند به شما عطا فرموده بود، توانستيد به معبودم ببخشيد، و اين را بايد بدانيد و فكر نكنيد پسرم آرزوها داشت، نه من هيچ آرزوئى نداشتم جز اينكه بسوى پروردگار خود بشتابم و به زندگى جاودانى خود در آن دنيا ادامه دهم، مادرم اين را قبول دارم كه شما به فرزندتان علاقه خاصى داشتيد و شايد به شما سخت بگذرد كه در خانواده ديگر فرزندى نداريد و من آخرين فرزند شما بودم و شما به من علاقه زيادى داشتيد ولى اميدوارم كه انشاءا... تمام اين چيزهاى زودگذر را فراموش كنيد و به اصل مطلب پى ببريد كه شهادت آرزوى ما مىباشد و ديگر چند كلمهاى با برادران مهربانم مىخواهم بگويم برادران عزيزم ما در را هيچ موقع تنها نگذاريد و يك سخن كوچك با خواهرم، اميدوارم خواهر عزيز انشاءا... بتوانيد فرزندانى پاك و شايستهاى تحويل اجتماع بدهيد و ديگر اينكه در مواقع كه بيكار هستيد از خانه يكسرى بزنيد و از مادر خبر بگيريد، خانواده عزيز اميدوارم كه انشاءا... اگر لياقت پيدا كردم و شهيد شدم صبر داشته باشيد و جلو ضد انقلاب و دشمنان گريه نكنيد چون ممكن است آنها خوشحال شوند و ديگر اينكه اگر شهيد شدم و جنازهام بدست شما رسيد فرصت دهيد تا برادر ديگرم در تشيع جنازه من شركت كند و در آخر از پدر و مادرم تقاضا دارم از شهادت من نگران نباشند، و چند جلد كتاب و يك چرتكه رنگ در خانه مىباشد كه آنها را به بسيج بدهيد و در پايان به اميد فرج هرچه سريعتر امام زمان و طول عمر براى رهبر كبير انقلاب و باز شدن راه كربلا. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى خمينى را نگهدار. والسلام عليكم و رحمت ا... و بركاته. حسن جوهرى