logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: علی

نام خانوادگی: افشار

نام پدر: عربعلي

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1349/05/15

سمت:

محل تولد:

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13661123

مذهب:

محل شهادت: ماووت

شغل: بسیجی

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

:1057715-افشار-على وصيت‌نامه شهيد على افشار بسم الله الرحمن الرحيم الهى تشكر مى‌كنم كه مرا از منجلاب فساد كشاندى دستم گرفتى ؟؟؟تو مى‌دانى كه من راهى بجز كوى تو من سويى ندارم خدايا خدايا خدا جونم تو بهتر به راز دلم آگاهى چقدر گناه كردم بد كردم خطا ؟؟؟خدايا آنقدر ؟؟؟آخرين فرصت تو دادى آمدم تا . بسمه تعالى بارى اى دوست به اينجا كه مى‌رسد علايق ديگه از دنيا و از ؟؟؟آن كنده مى‌شد ديگه آخر ؟؟؟ديگه اينجا جايى كه پرده حجاب برداشته مى‌شه همه چيز رو مى‌بينه حالا اگر ايمان داشتى به ؟؟؟مى‌رسى و اگر هم ايمان نداشتى ايمان پيدا مى‌كنى حالا موقع اينه كه از مسافرت برگردى مسافرتى كه پنجاه الى صد سال طول كشيده اومده بودى كه بايد برگردى و برى حالا دل ؟؟؟و دنيا تو رو بنده خودت كرده قصور از خودته حالا ديگه اومده امانتى رو بگير ؟؟؟حسين خيانت كردى اون تور كه بايد و شايد حفظ نكردى سياه كردى در حالى كه به تو سفيد امانت داده بودن آيا ؟؟؟تو كردى پس بكش تازه اين اولش ؟؟؟اسرائيل .ملك الموت ، برنده امانت خدائى اومده پس واى بحال بنده نافرمان ؟؟؟داد بزن فرياد بزن كمك بخواه ببين پدرت ،برادرت ،دوستت مياد ؟؟؟كمك تازه بيادم كارى از دستش بر نمى‌ياد. خدايا من هميشه درد و دلم رو با تو مى‌گفتم شبها از اين حرفاى كه بالا زدم زياد نوشتم الان هم توى دفترچه خاطراتم توى خونه هست خداى من تو مى‌دونى چقدر گناه ؟؟؟چقدر اشتباه كردم و چقدر لغزش داشتم اما حالا اومدم و ديدم كه خيلى‌خيلى ؟؟؟خدايا هيچ لذتى در دوستى با تو و هم صحبت شدن با تو در دل شب نيست ولى ؟؟؟كار پاكى درون هست كه من ندارم پس خدايا تو رو قسمت مى‌دم به ضجه‌هاى زهرا،به پهلوى شكسته بى‌بى دو عالم ، تو را به فرق شكافته على ،و تو را به سر بريده حسين (ع) در كربلا از سر گناهانم درگذر و لياقت ديدار خودت را به اين بنده حقير عنايت كن و خدايا آئين دوستى تو بر اساس صداقت دوستى و صفا است و از دوست هر چه رسد نيكوست خدايا اگر هم من در آتش جهنم بسوزم اگر روزى هزاران بار بكشند و باز زنده گردانند خدايا اين تن مى‌تواند تحمل كند چون مستحق است به عذاب ولى دورى تو را خدايا نمى‌تواند ببيند . خدايا حالا كه مرا در محفل عاشقان قرار دادى پس مرحمت كن و لياقت كنار رفتن پرده حجاب را بده لياقت اينكه بتوانم با ارواح طيبه شهداء باشم و از آنها مستفيض گردم عطا كن .خدايا مى‌دانى كه اين الفاظ يك قصه براى نمايش نيست يا نوشته شده از روى يك نوشته بلكه بر خواسته شده از روى دل يك مجرم در بند زندان با ميله‌هاى نامرئى نيست خدايا اين حالات معنوى كه به لطف خون نيلى نام شهدا به ما دست داده است براى ما حفظ و مستدام بگردان تا مشغول خودسازى شويم الهى و ربى من لى غيرك . التماس دعا 11/11/66 باختران ماهيدشت ص .پ . 4+209/67133 على افشار