نام: سیدامیرشاه
نام خانوادگی: حسینی
نام پدر: سيدحسين علي
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1352/00/00
سمت: امدادگر
محل تولد: افغانستان
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: بیسواد
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13670313
مذهب:
محل شهادت: مجنون - آزادسازي فاو
شغل: روحانی
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
1233551 سيد امير شاه حسينى شنبه 4/4/1361بسم الله الرحمن الرحيميا ايها الذين آمنوا كونوا انصارا ...كه به همين مناسبت پيام دارم از برادر شهيدم كه اصل پيام از امام حسين (ع) و پيام خداى است. اولا بايد گفته شود هر انقلاب دو چهره دارد : چهره خون و چهره پيام. انقلاب اسلامى كه جرقه از انقلاب كربلاست نيز دو چهره دارد. در اينكه چهرههاى خونين آقا بسيار زياد كه به خونهاى سرخ و پاك خود سراسر آن مرز بوم را رنگين و لالهگون ساخت، خونهاى سياه و تيره آن خون يحيى پيامبر (ص) را تازه كرده، خاك ما خاك بيت المقدس، شهداى ما شهداى كربلا شده شك و ريب نيست اما پيام ما بيانگر پيام امام حسين (ع) است. آيا همان هدف اصلى امام حسين (ع) را داريم كه به خاطر آن بدن مباركش قطعه قطعه شد، با چهره كه ما براى امام حسين (ع) ترسيم كرديم امروز غير از آن چهره واقعى كه براى آن كشته شده است، به تعبير سادهتر مجلسهايى كه امروز به نام امام حسين (ع) تشكيل مىشود همان هدف اصلى آن حضرت تبيين و تبليغ مىشود يا به فرمايش آية الله مطهرى حسين (ع) و هدف اصلى او را مسخ كرديم، گفتيم حسين كشته شد تا گناهان امت بخشيده شود، او فداء گناهان امت شد. حسين كه براى مبارزه با گناه كردن قيام كرد ما گفتيم قيام كرد تا سنگرى براى گناهكاران باشد، گفتيم حسين (ع) شركت بيمه تأسيس كرد، بيمه چه؟ بيمه گناه. گفت شما را از نظر گناه بيمه كردم براى من اشك بريزيد من در عوض گناهان شما را جبران مىكنم، من خريدار اشك چشم شما هستم. ما تمام پيام و مرام حسين را خلاصه به گريه كرديم، تمام هدف و تلاش منبريان ما در اين است كه چگونه مجلس را به شور و گريه بيارم. از نظر ما بهترين مجلس آن مجلسى است كه شور واويلا بيشتر شود، اين برداشت غلط سبب شده كه منبريها دست به جعلها، تحريفها، دروغها بزنند، هدف پاك و مقدس امام حسين (ع) را به انواع معاصى از ريا و غنا و دروغها آلوده سازند، فلان آقا خيلى صوت خوش دارد، منبر خوب مىرود و اين برداشت و استفادهها است از اين مجلس و مكتب انسان ساز يك ضربه ما بر پيكر اين مكتب از استفاده ما بيشتر است به قول مرحوم مطهرى، حسين (ع) سه نوع شهادت دارد : شهادت تن مباركش به دست يزيديان، شهادت نام مباركش به واسطه امويان و عباسيان و شهادت هدف مباركش به واسطه اهل منبر و روضه خوانان. در اين زمينه انسانها ساخته شده مانند آن مرد دزد كه مردم را مىكشت و لخت مىكرد تا سر راه زوار حسين (ع) را گرفت، در آن ميانه خواب رفت ديد قيامت بر پا شده او را كشان كشان به جهنم مىبرند به جرم خونهايى كه ريخته و مالهايى كه دزديده و ديگر جنايتهايى كه كرده اما جهنم قبول نكرده به خاطر كه غبار زوار حسين به روى او نشسته، وقتى كه غبار زوار دزد و جنايتكار را نجات بدهد خود زوار حتما از ابراهيم خليل بالاتر است. مرد را گفتند چرا نماز نمىخوانى، روزه نمىگيرى، مشروب مىخورى، اين چه مسلمانى است كه تو دارى؟ گفت شب جمعه سينه زدن 3 ضربه مرا نديده. ائمه اطهار كه اينقدر توصيه كردند كه عزاى حسين زنده بماند براى اينكه هدف او مقدس بود، حسين مكتب به وجود آورد، مىخواستند مكتبش زنده بماند، پرتوى از روح با عظمتش بر روح ما بتابد، بعد اگر اشكى كه براى او مىريزيم در مسير هماهنگى روح مىباشد، پرواز كوچكى است كه روح ما با روح حسين (ع) مىكند. اگر ذرهاى از همت او، غيرت او، ذرهاى از ايمان او، ذرهاى از تقواى او، ذرهاى از توحيد او در ما بتابد و چنين اشك از چشم ما جارى شود آن اشك بىنهايت قيمت دارد، اگر به اندازه بال مگس هم باشد يك دنيا ارزش دارد. اشك براى عظمت و شخصيت حسين (ع) باشد، اشكى كه نشانه هماهنگى و پيروى كردن از حسين باشد و هر چند كم باشد يك جهان ارزش دارد و اما نه اشك براى نفله شدن حسين باشد، اگر به واسطه دروغ و غنا و ريا اشك هم بريزيد فايده ندارد، اگر اشك مىريزم از روى معرفت باشد، معرفت حسين ما را بالا مىبرد، ما را انسان مىكند، پيروى از حسين ما را اهل حق و حقيقت و اهل عدالت مىكند و يك مسلمان واقعى مىكند. مكتب حسين (ع) مكتب انسان سازى و سنگر عمل صالح است نه سنگر گناه كارى، اگر به فرمايشات امام حسين (ع) از مدينه تا مكه از مكه تا كربلا برويم به نحوى مىفهميم كه هدف اصلى آن حضرت حمايت و يارى از دين خدا بود. فرمود : « الا ترون ان الحق لايعمل به و الباطل لاينهى عنه » ، اى مردم حق را از بين بردن، كسى به آن عمل نمىكند. مگر نمىبينيد سراسر دنيا را باطل گرفت، هر گاه دفاع اسلام به دست يزيد بماند فاتحه اسلام را بايد خواند. من به خاطر هوا و رياست و فتنهانگيزى نمىروم، من به خاطر اصلاح امت جدم و براى امر به معروف و نهى از منكر مىروم. من شهادت در راه خدا را سعادت هميشگى و زندگى با ظالمين را مايه ننگ مىدانم. حسين (ع) درس غيرت و آزادگى داد، با پيامهاى حماسه آفرين خود روحها را به حركت و خونها را به جوش مىآورد، روح مبارزه با كفر و ظلم و ستم را زنده مىكرد، شخصيت معنوى مسلمانان را بيدار مىكرد. بزرگترين خسران، خسران شخصيت است. ترسها، زبونيها و بردگيها، چاپلوسيها همه مولود شخصيت باختن است. سراسر پيام او درس شجاعت و حريت است، فرياد او الموت اولى من ركوب العار و شعار او هيهات هيهات منا الذلة است. آخرين پيام او هل من ناصر ينصرنى بود كه مردم را به يارى خود خواند او مىدانست كسى او را يارى نمىكند، اطرافش را سراسر دشمن گرفته، با تير و شمشير جوابش را مىدهد او ديگر اميد به زندگى نداشت مردم را به يارى خدا خواند، نداى او آسمانى و پيام او خدايى بود. تنها براى آن روز مخصوص يك عصر نبود براى همه زمانها و مكانها و همه جهان بشريت بود. امروز هم همان صدا به گوش اهل حق مىرسد فرياد هل من ناصر از حلقوم ميليونها شهيد بلند است، صدها بدن به خاك و خون خفته نظر به يارى شما دوخته. اى ملت مهاجر، بيائيد اين بدنهاى قطعه قطعه را دفن كنيد، يتيمان پدر مرده، زنان شوهر مرده، مادران پسرمرده، كلا شما را به يارى خود مىخواند، فرياد همه فرياد حسين، صداى همه به هل من ناصر بلند است. اى ملت مهاجر، بيائيد ما را يارى كنيد، مسجدهاى شما را سوختند، قرآنهاى شما را آتش زدند، بيائيد اين آتشها را خاموش كنيد، قرآنهاى پاره پاره و نيم سوخته را جمع كنيد. اى نماز خوانها، مسجدهاى خالى و مخروبه در انتظار شما است، منبرهاى حسينيهها در بسته ويران شده در انتظار شما است. اى دوستان امام حسين (ع)، امام حسين (ع) از شما شكايت دارد و سالها آرزوى كربلا داشتيد. كربلا تازه شد، شمر زنده شد، خون زنده شد، ابن زياد كوفه آمده، كربلاى شما را گرفتند، مسجدهاى شما را گرفتند، منبرهاى شما را گرفتند، علماء شما را گرفتند به خمپاره و مسلسل بستند كشتند و زندانى كردند، واعظهاى شما زندانى، آخوندهاى شما زندانى در تاريك خانههاى فرنگ شب و روز ساعت شمارى مىكند. آى ملت مهاجر، تا به كى در انتظار شما باشيم، بدنهاى ما پوسيده و چشمهاى ما خيره شد، اگر ما را فراموش كرديد موسى بن جعفر (ع) را فراموش نكنيد، ما در مسير او هستيم، براى هدف مقدس او به زندان افتاديم، به خاطر او بيائيد ما را برون كنيد، مگر شما پيرو او نيستيد، براى او گريه نمىكنيد، پس چرا از ما غافليد؟ من نمىدانم چقدر از علما و روحانيون مؤمنين و زهاد قاريان قرآن كسبه و كارگر تو زندان هستند، چقدر از دختران مكتب پوهنتون زندانى هستند. دو هزار دختر مكتب در يك تظاهرات شهيد و چند هزار زندانى شد، روزى كه دختران مكتب را به شوروى مىبردند بسيارى از دختران مؤمنه نمىدانستند اطرافش همه سرباز بودند هنگام سوار ماشين كردند فهميدند، غالبشان از بالاى ماشين خود را انداختند. يكى از زندانيهاى پل چرخى گفت موقعى كه ما را شكنجه مىكرد در اطاق مقابل ما يك زن را شكنجه مىكردند. بگو چند پسر تو در جبهه است، گفت از ناله آن زن درد خود را فرموش كردم كاش مىشناختم از كجا و چه طايفه است، وقت مأمورين رفت ديدم يواش يواش يا زهرا مىگويد. سيد امير حسينى - امضا