نام: عباس
نام خانوادگی: دهقان نیری
نام پدر: حسن
سن:
سازمان/نیرو: نامشخص
تاریخ تولد: 1348/01/01
سمت: امدادگر
محل تولد: نير
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: خواندن ونوشتن
محل خدمت:
ملیت: ایرانی
تاریخ شهادت: 1366/01/18
مذهب: شیعه
محل شهادت: شلمچه
شغل: کشاورز
محل مزار: نیر یزد تفت
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
اول ارديبهشت ماه 1349 در خانوادهاي مذهبي از اهالي نير از توابع بخش پشتکوه شهرستان تفت و در محلهاي که هماکنون کوي شهدا نام گرفته است، ديده به جهان گشود. عباس، ششمين فرزند خانوادة دهقان نيري بود. هفت ساله که شد براي فراگيري دانش به دبستان رفت اما در سال اول دورة راهنمايي به دليل مشکلات مالي خانواده به ناچار تحصيل را رها و به کار ساختماني مشغول شد. اوقات فراغتش نيز به پدر و مادر کمک ميکرد. شانزده ساله بود که با هدف دفاع از خاک وطن و پاسداري از ارزشهاي اسلام و انقلاب قصد عزيمت به جبهه کرد ولي بار اول به دليل نداشتن سن قانوني و جثّة کوچک و نحيف با مخالفت مسئولان اعزامکننده مواجه شد. اما بيقرار رفتن بود و با تغيير تاريخ تولدش توانست خود را به جبهه برساند. اين بسيجي عاشق و مجاهد با آغاز عمليات کربلاي 8 سرانجام در دومين اعزام خود به جبهه در هجدهم فروردين 1366 که براي امدادگري از طرف تيپ مستقل 18 الغدير يزد به شلمچه رفته بود به شهادت رسيد و به ديدار جانان شتافت. اين در حالي بود که هيچکس از سرانجام وي مطلع نشد. پيکر اين لالة عاشق هشت سال در دشت شلمچه همآغوش خاک بود و بالاخره گرو ...
بسم الله الرحمن الرحيم شهادت حجاب جان را ميدرد و مرغ روح با خيالي آسوده آغازيدن پروازي و تولدي دوباره در اعلي عليون را ميآزمايد جهان ماده و زندگي دنيايي در واقع حجاب و بستري است که مانع از ديدن و روشن شدن باطن و حقيقت انسان است اما همين که انسان از دنيا رفت باطن او آشکار ميگردد. شهادت والاترين معراج است. پيام خونين و خونبار من به دوستان، والدين، ياران و آشنايان اين است که شهيد رهرو ميطلبد و گريه براي شهيد معني ندارد. اي پدر و مادر گرامي، اي مادرم، اي کسي که شبها و روزهاي زيادي در پرورشم ديده از خواب بستي و در بسترم لالائي عشق و اميد سرودي و در گوشم اذان حبالله نوا دادي، از من از اين فرزند ناشکر و بيسپاس درگذر و چون ابراهيم کارد بران بر گردن اسماعيل خود ببين و صبر را پيشه ساز و بدان که در بهترين حالات روحي در حالي که سوز کشنده مجنون وار مرا و قلبم را ميسوزاند جامه شهادت را بر تن پوشيدم و چه خلعت رعنا و مدهوشکنندهاي است. و اما شما پدر محترم، اي مردي که وارث خون شهيد ميشوي که جان را هديه محبوبش قرار داده و آن را نثار مقدم وليعصر(عج) ساخته اگر از اين پسر گنهکار درگذري و ناراحتيها و مصائبي را که به تو رسانيده ببخشي روح و روان من را بسيار شاد ساختهاي. پيام من به امت مسلمان ايران اين وارثان خون شهيدان [اين است که] در عزم خود که همانا اتصال انقلاب ايران به قيام مهدي موعود(عج) ميباشد ثابت قدم گرديد که ان تنصرالله ينصرکم و يثبت اقدامکم.