نام: محسن
نام خانوادگی: بلندیان
نام پدر: حسين
سن:
سازمان/نیرو: نامشخص
تاریخ تولد: 1338/06/01
سمت: مسئول بهداری لشکر 17 علی بن ابیطالب
محل تولد: قم
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: متاهل
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 1364/12/13
مذهب:
محل شهادت: سلیمانیه
شغل: پاسدار
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
در آذرماه سال 1338 در شهر خون و قیام ؛ قم ، در خانواده ای مذهبی ، متدین و مومن ، کودکی پا به عرصه هستی گذاشت که نام او را محسن گذاشتند و این تقدیر الهی بود که این کودک تا انتهای نیکی و احسان ، ره صدساله را یک شبه ، طی نماید . از کودکی سر نترس و قلبی شجاع داشت . بیش از چهار سال نداشت ، که قیام خونین 15خرداد روی داد و شاید محسن یکی از سربازان آن امام بزرگوار بود که فرمودند : "سربازان من در گهواره هستند." کمک به همنوعان و محرومین ، از کودکی در وجود او نهفته بود . او کم کم در کنار خانواده متدین و انقلابی خویش ، در شهر "علم و تقوی و جهاد" با مسجد ، روحانیت و قرآن رشد نمود . در دوران دبیرستان با جریانهای مذهبی و انقلابی آشنا شد .از همان اوایل دوران نوجوانی ، عشق و علاقه عجیبی به امام و مراد خویش داشت ، به گونه ای که عکس حضرت امام (ره) را در منزل پنهان کرده بود و یکبار آن عکس را در دبیرستان نصب نمود . تکثیر و توزیع پیام ها و اعلامیه های حضرت امام (ره) ، زدن کلیشه عکس ایشان به روی دیوارها و توزیع رساله حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهرات ضد رژیم ستمشاهی،آغاز راه جهاد او بود. در سال 1355 در ...
خدایا، بارالها، مولایم، من ضعیف و ناتوان دوست دارم چشم هایم را دشمن در اوج دردش از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببینند گرچه چشم ها، دست ها، پاها و قلب و سینه ام را از من گرفته اند اما یک چیز را نتوانستند بگیرند و آن ایمان و هدفم است که عشق به الله و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.