logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: احمد

نام خانوادگی: محمدي

نام پدر: غلام حسين

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1341

سمت: فرمانده بهداري

محل تولد: طبس

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل:

محل اعزام:

تحصیلات: ديپلم

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 1363

مذهب:

محل شهادت: سردشت

شغل:

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

بسم الله الرحمن الرحيم «اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم» «بدانيد اگر شهيد شديد، موفقيد و اگر هم بر دشمن پيروز شديد، باز هم موفقيد! اين سر پيروزي صدر اسلام است» (امام خميني) خداوندا! مرا به آرزويم كه شهادت است برسان. اين جانب احمد محمدي فرزند حسين محمدي، شماره‌ي شناسنامه 2، متولد 1341 ساكن دشت قرآن طبس گلشن، تاريخ اعزام به جبهه 3/1/1361 با خودم فكر مي‌كردم و از خودم سوال مي‌كردم كه چرا در جنگ بدر يا احد نبودم تا در ركاب رسول الله بجنگم؟ چرا در روز عاشورا در كربلا نبودم تا به فرياد «هل من ناصراً ينصرني» مظلومانه‌ي حسين لبيك گويم. در اين فكر بودم كه فريادي ندا در داد. اين بار گوش فرا دادم. ديدم فرزند حسين الگوي انسانيت كه وقتي نامش را مي‌آورم، مباهات مي‌كنم، از عبادتگاه شب مي‌گويد: «بايد اسلام را با همه‌ي ابعادش صادر كنيم.» بعد از حمله‌ي صدام، جنازه‌ي شهدايي كه در طبس آوردند، مرا به خشم آورد و در من اثر گذاشت. به جبهه شتافتم. ديدم اين جا هم كربلاست، هم بدر است، هم احد است، هم حسين، هم بقيه‌الله. در من تحولي ايجاد شد. راهم را بيش از پيش باز يافتم. آن زمان كه با چشم خود در سنگرهاي كفر بطري شراب را ديدم و آن هنگام كه در سنگرهاي اسلام قرآن و دعاي كميل و دعاي ندبه را ديدم، با خودم گفتم «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم.» آن جا ديدم كه رزمندگان در خون مي‌غلتند. در صورتي كه از مال دنيا به جز يك قمقمه و نان ندارند. خشمگين شدم كه چرا در اين جا منافقين وعده‌ي مال و ماديات مي‌دهند. با قلبي صاف و روحي خدايي اسلحه برگرفتم و بر كفر يورش بردم. ديدم بقيه‌الله (عج) فرماندهي جنگ را بر عهده دارد. چون با عده‌ي قليل ما و آن نيروي دشمن غير از اين امكان نداشت. بياييد در جبهه ببينيد كه سربازان و پاسداران و همه‌ي رزمندگان هدفشان تحقق اسلام است نه ماديت و نه حب مقام. بلكه وقتي همه زخمي مي‌شوند، مي‌گويند لايق شهادت نبوديم. خدا ما را قبول نكرد. پيامم به شما ملت عزيز ايران اين است كه قدر اين امام را بدانيد. به خدا سوگند فقط رهبري‌هاي امام است كه ما را پيروز مي‌گرداند. امام را تنها نگذاريد كه بعدش شكست است. وحدت خود را حفظ كنيد. با كمبودها بسازيد. اي محتكران و گرانفروشان! از شما نمي‌گذرم. چون ضربه‌هاي هولناكي به اسلام وارد مي‌آوريد. حال از خانواده‌ام مي‌خواهم براي من گريه و زاري نكنند و شاد باشند تا دشمنان اسلام كور شوند و رسوا گردند. اي اسلام! اي مكتب خون و پيام! اي ياور بي‌كسان و ضعيفان. اي دشمن كافران و مستكبران كه در راهت هزاران جوان و نوجوان مرد وزن خون خودشان را فدا كردند! اين جاذبه‌ي تو از چيست؟ چه چيز است كه هر جوان مسلماني و هر مرد و زن مسلماني در راهت حاضر است جان بدهد من به قطره قطره‌ي خون تمام ياوراني كه در راهت مظلومانه جان دادند، قسم ياد مي‌كنم كه از قرآن بزرگ پاسداري كنم و جان بي‌ارزشم را در راه پرعظمت تو فدا كنم و توي اي رهبر! اي جوشيده‌ي قلب امت! اي روح امت كه ذره ذره‌ي وجودت براي خدا و براي ملت و اسلام و قرآن در حركت است! به روح مقدست سوگند ياد مي‌كنم كه از اسلام و قرآن كريم و از ولايت فقيه دفاع كنم و فرياد بزنم: «اي آمريكاي جنايتكار! اي شوروي ذليل و خوار! و اي اسرائيل غاصب! امام زمان فرمانده است و نايب بزرگوارش خميني بت شكن را به جاي خود قرار داده و چنان تو دهني از دست اين مظلومان تاريخ خواهيد خورد كه ديگر اثري از شما و تفاله‌هاي شما در روي زمين باقي نماند.» تو اي برادر فلسطيني! مي‌داني كه صدام جنايتكار، اين نوكر ابرقدرت ها به جنوب و غرب ايران تجاوز كرده، ولي اين را بدان كه برادران و خواهران مسمان ايراني تو براي آزادي قدس كوشش و تلاش مي‌كنند و روزي خواهد رسيد كه به خواست خداوند دست به دست هم دهيم و به امامت امام امت، خميني بت شكن نماز جماعت را در قدس عزيز بخوانيم. محل دفن من دشت قرآن طبس مي‌باشد. مردم عزيز! مجددا! مي‌گويم از دعا براي امام يادتان نرود و همچنين نمازها را در اسرع وقت بخوانيد. مخصوصاً از برادران بسيج مي‌خواهم كه پيامم را كه از ذره ذره وجود هر شهيد برمي‌خيزد، به كار ببندند. به اميد پيروزي لشكر اسلام بر لشكر كفر جهاني در هر زمان و مكان خصوصاً جنگ بين ايران و عراق جنايتكار. والسام خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.