logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: ودود

نام خانوادگی: روغنی زنجانی

نام پدر: محمدرضا

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1347/04/11

سمت: رزمنده

محل تولد: زنجان

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: دیپلم

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13660120

مذهب:

محل شهادت: سردشت

شغل: محصل

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

وقتي به مدرسه مي‌‏رفت، بيشتر وقت‏ها دم در حياط مي‏ايستادم و منتظرش مي‏ماندم تا برگشتنش را ببينم. يکي از روزها به من گفت: "مادر، تو را به خدا اينجا منتظر من نباش. دوستانم مي‏گويند ودود، بدو مادرت دم در ايستاده، منتظرته!" گفتم: "عيبي نداره مادر. منو سرزنش نکن. من دوست دارم قد و بالاي تو رو هر روز که از سر کوچه مي‏ياي ببينم." بعدها، يکبار که از جبهه به مرخصي آمده بود، روزي سرش را روي زانوي من گذاشت و عکس شهيدي را به من نشان داد: "مادر، ببين اين چطور شهيد شده. به من مي‏گويند تو هم شهيد مي‏شوي. تو و مسعود پارسا هر دو شهيد مي‏شويد. پيش اين خانواده‏هاي شهدا احساس شرمندگي نمي‏کني؟" - "ودود جان، ما هم شهيد داده‏ايم." - "چه کسي را؟" - "برادرم." - " او شهيد تو نيست. تو خودت بايد شهيد بدهي." پس از ثبت‏نام در دانشگاه به خانه برگشت و گفت: "دو ماه مرخصي تحصيلي گرفتم. براي اعزام به جبهه اسم‏نويسي کردم." به او گفتم: "ودود جان، قلبم ناراحت است. اگر الآن بروي من دلگير مي شوم." چند روزي پيش من ماند و بعد از اينکه از من اجازه گرفت، رفت. ده روز مانده بود تا مأموريتش تمام شود که خبر شهادتش را براي ...

... بالاخره همه از خاكيم و به خاك بر مي‌گرديم، چه بهتر كه انسان مرگي را انتخاب كند كه انتخابي آگاهانه و هدف‌دار است، نه اينكه مرگ، انسان را انتخاب كند و چشم بسته به لذايذ اين دنيا به سراي آخرت برود. ... من به اين راه و طريق، آگاهانه و نه از روي احساسات و اهداف دنيوي آمده‌ام. من به فرمان و فتواي رهبر بزرگ عزيزتر از جانم آمده‌ام. من براي جنگ با تمام استكبار، چه داخلي و چه خارجي به جبهه آمده‌ام. نمي‌گويم برايم گريه نكنيد، چون دوري از عزيزان سخت و متأثركننده است. اگر برايم گريه كرديد، براي عدم استفاده از لذايذ اين جهان گريه نكنيد، چون لذت سعادت اطاعت از فرمان امام و بي‌تفاوت نبودن در برابر مسائل جامعه، خيلي بيشتر از اين لذايذ است. ... هر مسئوليتي كه در جامعه داريد با خلوص نيت به اين جامعه كه جوانهاي زيادي براي برپايي آن شهيد شده‌اند، خدمت كنيد. شما را به خون شهيدان قسم مي‌دهم براي عدم رنجش روح من، درستي در كار پيشه كنيد كه بهترين طريق است. وقتي خبر شهادت را شنيديد، كاري نكنيد كه مورد رنجش من و سرافكندگي شود، چون شاهد بودم شهيدي كه خانواده‌اش قهرمانانه با شهادت فرزندشان برخورد كردند، باعث سرافرازي آن شهيد شده‌اند و بر عكس. ... از تمام فاميل و دوستان خداحافظي مي‌كنم و حلاليت مي‌طلبم و از شما مي‌خواهم كه براي امام دعا كنيد ... دوچرخه‌ام را بعد از تعمير به هر كه احتياج دارد بدهيد. هر چه وسائل دارم به افراد محتاج بدهيد. چهار روز، روزه‌ي قضا و در حدود يك ماه، نماز قضا دارم كه مسعود آن را برايم ادا كند. اگر نتوانست يك نفر مورد اطمينان را خودتان پيدا كنيد كه آن را انجام دهد. خدايا نمي‌دانم چه بگويم. در اين عالم هستي از خلقت آدم گرفته تا به حال از آن زماني كه ابليس سر سجده به آدم ننهاده و در مقابل فرمان خدا سركشي نمود، مبارزه حق عليه باطل آغاز شده و تا به حال ادامه دارد. ... در كارهايتان استوار باشيد و توكل كنيد بر خداي تبارك و تعالي، و حتماً نماز جماعت و دعاهايي كه قلب انسان را تسلي مي‌بخشد را فراموش نكنيد.