نام: عبدالعلی
نام خانوادگی: صالحی
نام پدر: حسين علي
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1322/02/10
سمت: رزمنده
محل تولد: چناران
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: متاهل
محل اعزام:
تحصیلات: خواندن ونوشتن
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13610212
مذهب:
محل شهادت: حميديه
شغل: مکانیک واحد مهندسی سپاه
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
پس از عرض سلام، سلامتي شما را از درگاه ايزد متعال خواستارم. اميدوارم كه هميشه شاد و تندرست باشيد. اگر از حال اينجانبان خواسته باشيد، سلامتي حاصل است و به دعاگويي وجود شريفتان مشغول هستيم و تنها ناراحتي ما دوري از شماست كه اميدوارم ديدارها به زودي تازه گردد. مادر جان و پدر جان! حتما! خبرهاي جنگ را ميشنويد. دشمن در خانهي ما به چپاول و تجاوز مشغول است و جوانان غيور وطن با دليري در برابر خصم ميايستند. اين جا بوي حماسه ميدهد. جوانان با سنين كم و زياد، سلاح به دوش ميگيرند و از ايران دفاع ميكنند. گمان ميكنم كه هيچ گاه وطن اين صحنهها را به خود نديده باشد. جوان و پير و كوچك و بزرگ، براي دفاع از دين و انقلاب از جان خود ميگذرند. واقعاً آزادي چه نعمت بزرگي است. پدر جان! مادر جان! از شما خواستارم كه من و همهي فرزندان دلير وطن را دعا كنيد تا در برابر دشمن كرنش نكنيم و از انقلاب و آرمانهاي بنيادي آن، آزادي، برابري و استقلال تا پاي جان دفاع كنيم. پدر و مادر گرامي! ممكن است من در جنگ كشته شوم. ولي همان گونه كه به همسرم سفارش كردم، به شما نيز سفارش ميكنم كه فرزندان مرا چون جوانان برومند اين سرزمين پرورش دهيد تا آنان از انقلاب كه با خون دليران به دست آمده، پاسداري كنند. به آنان بگوييد كه مردم براي آزادي، استقلال و برابري، خونها دادهاند و از جان خود گذشتهاند. پدر جان! بايد بگويم كه اگر من رفتم و كشته شدم، سنگرها را خالي نگذاريد. در برابر دشمن بايستيد و تا آخرين قطرهي خون از وطن و دين و ناموس دفاع كنيد. دراين جا فرزندان وطن با دليري با عراقيها مبارزه و از عقيدهي خود پاسداري ميكنند. پدرم! مبادا كوتاهي كنيد و وطن را به عراقيها بسپاريد. اين جا عراقي ها هر چه ميخواستند كردهاند. آنها حتي به خانوادهها هم رحم نكردند. شما را قسم ميدهم كه به خاطر دين و وطن تا پيروزي دست از جنگ برنداريد و از انقلاب ما كه اساس آن برابري و آزادي است، دفاع كنيد. پدر جان! مادر جان! سرتان را به درد آوردم. اين جا مهناز، مهدي، حسين، راضي دست شما را ميبوسند. باز ميگويم به بزرگواري خويش مرا ببخشيد و از راه دور دستتان را ميبوسم و دوباره شما را قسم ميدهم كه مرا ببخشيد. مادر مهربان و خوبم! ديگر عرضي ندارم جز سلامتي شما از درگاه خداوند متعال. خداحافظ. كسي كه شما را فراموش نميكند، پسرتان عبدالعلي جمعه 8/8/1359