نام: مسیح
نام خانوادگی: خدابنده
نام پدر: ذبيح الله
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1346/03/01
سمت: امدادگر
محل تولد: جاجرم
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: ابتدایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13660201
مذهب:
محل شهادت: بانه
شغل: پاسدار
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
1263067 مسيح خدابنده «بسم الله الرحمن الرحيم » مورخه 23/2/63«و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» قرآن كريم «مپنداريد كسانيكه در راه خدا كشته مى شوند مرده اند بلكه زنده اند و در نزد خدا روزى ميخورند» اينجانب مسيح خدابنده عضو بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بجنورد- وصيت نامهام را مى نويسم . با درود به پيشگاه مقدس آقا امام زمان يگانه منجى عالم بشريت روشن كننده چراغ عالم هستى مهدى موعود (عج) و با درود بى كران به نائب بر حقش امام خمينى ابراهيم زمان بت شكن تاريخ در هم كوبنده كاخ مستكبران و ظالمان و با سلام به روح پاك تمامى شهيدان راه قرآن و حقيقت كه از جان و مال و از پدر و مادر و از تمام هستى گذشته و راه اسلام كه همان راه انبياء بوده ادامه دادند و با نثار خونشان نهال پر بركت اين انقلاب اسلامى را آبيارى كردند. با سلام به تمامى رزمندگان كفر ستيز اسلام كه همچون على اكبر ها و قاسم ها روانه ميدان جنگ شده و با دشمنان اسلام و قرآن همچون شير ژيان مبارزه و جنگ مى كنند و به نداى امام عزيز كه در جماران شب روز به دعا براى رزمندگان نشسته اند جواب مثبت دادند و على اكبر وار به درجه شهادت نائل مى گردند روحشان شاد و راهشان پرر هرو باد. از خداى يكتا مى خواهم كه اين بار شهادت در راه خودش را نصيب من بنده حقير خودش عنايت بفرمايد و مرا هم در صف شهداى صدر اسلام مخصوصا دوستان شهيدم قرار دهد و از گناهان گذشته من در گذرد و مرا مورد عفو خود قرا ردهد چون بنده در گذشته جاهل و نا دان بوده و كارهائى مرتكب مى شده ام كه ناپسند بوده. از خداى متعال اين درخواست را دارم كه شهادت را به من عطا كند چون شهادت بزرگترين درجه است در نزد خداى يكتا. اما پدر ارجمند و عزيزم از اينكه بنده نتوانستم زحمت هائى كه شما براى من كشيده ايد و مرا به اين سن رسانيد نتوانستم اين زحمات شما را جبران كنم و در ايام پيرى شمادستتان را بگيرم و از شما پرستارى كنم خيلى احساس شرمندگى مى كنم اميدوارم كه مرا حلال كنيد و از خداى يكتا براى من حقير تقاضاى عفو كنيد و مرا به بزرگوارى خودتان ببخشيد و اگر ازمن در توى خانه بدى و يا اينكه گاهى به حرف شما نكردم واز حرفهاى شما سرپيچى كردم اميدوارم كه مرا ببخشيد. مادر جان اگر شبها نصف شب سر گهواره من حركت كرديد و پستان به من داديد و من را بزرگ كرديدو نتوانستم كه اين زحمات و رنجهائى كه شما درباره بنده كشيديد جبران كنم اميدوارم كه شيرى كه به من داده ايد حلال كنيد و مادر جان اگر شهادت نصيب من حقير شد و اين خبر به شما رسيد اميدوارم كه ناراحت نشويد هر چند كه ناراحت كننده است نبايد ناراحت شويد چون بايد افتخار كنيد كه چنين فرزند لايقى داشته ايد و فداى اسلام و امام خويش كرده ايد افتخارى است براى شما و تمام اهل فاميل . مادر جان اميدوارم كه در روز شهادتم برايم گريه نكنى اگر خواستى گريه كنى خيلى آهسته چون چون با گريه كردن شما خوشحال مى گردد و در روز شهادتم به جاى گريه و زارى خوشحالى كن و به رفيقان و دوستانم بگو كه براى مسيح عروسى مى كنيم و آنها را دعوت كن و به آنها شيرينى بده و به سر مردم شيرينى بخش كن . اما برادرانم على اصغر و على اكبر در شهادتم شادى كنيد و هيچ ناراحت نباشيد بلكه خوشحال و خندان باشيد و تنها خواهشى كه ازشمادارم اين است كه اسلحه از دست افتاده مرا برداريد و با دشمنان دين و قرآن مبارزه كنيد. خواهرانم اى نور چشمان خودتان را مقاوم و با صبر نگهداريد و همچون زينب در مقام دشمنان دين و قرآن مبارزه كنيد و در شهادتم از شما مى خواهم كه گريه و زارى نكنيد و خندان و خوشحال باشيد. خواهرانم مى دانم كه خبر مرگ برادر به خواهر رسيدن خيلى سخت است اما چه مرگى مرگى كه در آن دست خداى تبارك و تعالى در كار است ناراحت نشويد و از شما مى خواهم كه در دعاى كميل و توسل شركت كنيد. در آخر از تمام همشهريان خودم مى خواهم كه اگر در توى كوچه و بازار از من بدى ديده اند ببخشند و از تمام قومان و خويشان و دوستان مى خواهم كه اگر از من بدى ديده اند ببخشند. والسلام عليكم خدايا - خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. كردستان - كامياران . مورخه 23/2/63 مسيح خدابنده امضا 2%% 1263067 مسيح خدابنده با درود و سلام به پيشگاه آقا امام زمان يگانه منجى عالم بشريت مهدى موعود (عج) و با درود فراوان به نائب بر حقش امام امت خمينى كبير در هم كوبنده كاخ ستمگران تاريخ و با سلام به شهيدان راه حق و حقيقت و با سلام به شما مردم شهيد پرور روستاى درق . اينجانب مسيح خدابنده عضو پاسدار افتخارى سپاه بجنورد هم اكنون كه عازم به ميدان نبرد با دشمنان اسلام هستم لازم مى دانم كه وصيت نامه ام را بنويسم . سلام مادرم : اى مادرى كه سالهاى سال برايم زحمت كشيديد تا مرا بزرگ كرديد . اميدوارم كه با خبر شنيدن شهادتم كه اگر نصيبم شد و خدا مرادر صف شهداء قرا ر داد ناراحت نشويد كه هر چند ناراحت كننده است سعى كن مقاوم و صبور باشى و اگر گريه مى كنى كه اميدوارم گريه نكنى آهسته و آهسته گريه كن وگريه ات براى شهداى كربلاى حسين (ع) باشد. و اما اى پدر عزيزم اميدوارم كه سلام مرا پذيرا باشيد و از اينكه من حقير نتوانستم زحمتهائى كه برايم كشيديد احساس خجالت مى كنم چون ميسر نشد زحمات تو را جبران كنم اميدوارم كه مرا حلال و ببخشيد . ولى اى برادرانم : على اصغر و على اكبر صبور باشيد به دوران گول شيطان را نخوريد و از خدا غافل نشويد كه تمام هستى انسان از آن خداست. اما اى خواهرانم : اميدوارم با حفظ حجاب خودتان مشت محكمى بر دهان دشمن بزنيد و همچون فاطمه زهرا باشيد به دوران گريه وزارى نكنيد هر چند كه خبر شنيدن مرگ برادر سخت است صبر كنيد كه خدا صابرين را دوست دارد . اما اى دوستان و تمام اهل فاميلهايم اميدوارم كه اگردر دوران حياتم ازمن حقير بدى ديده ايد ببخشيد واز همگى دوستانم تقاضاى حلاليت را مى كنم و از تمامى برادران و خواهران روستايم درق مى خواهم كه اگر در توى كوچه يا مسجد از من كار خلاف مشاهده كرديد مرا ببخشيد و در پيشگاه خدا برايم آمرزش طلب كنيد . در آخر بار ديگر ازمادر عزيز و دلسوزم مى خواهم كه برايم زياد ناراحتى نكند بلكه افتخار كنيد كه چنين فرزندى داشته ايد و فداى اسلام و قرآن كرديد. مادرم مرا در گلزار شهداء در كنار قبر مطهر شهيد نوروزى دفن كنيد. در آخر همگى شما را بخداى بزرگ مى سپارم . امام امت را فراموش نكنيد و تا آخرين لحظه از قطره خونتان او را يارى كنيد كه روشن كننده چراغ اسلام است. به اميد فتح كربلا بدست پرتو ان رزمندگان اسلام و آزادى اسراء بازگشت مفقود الاثرها و طول عمرامام امت در همين جابا شما خداحافظى مى كنم . به اميد ديدار در كربلاى معلاى حسين (ع) وسلامتى رزمندگان اسلام . در ضمن 7 روز روزه خورده ام اين 7 روز روزه و نماز را بجا آوريد. فراموش نكنيد پدرو مادرم چون اگر بجا نياوريد شما مسئول هستيد . و السلام مسيح خدابنده برادر كوچكتان مسيح خدابنده 28/9/65 امضا خدايا - خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار 3%% 1263067 مسيح خدابنده «بسم الله الرحمن الرحيم »خط سرخ شهادت خط آل محمد و على است و اين افتخار ازخاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و پيروان خط آنان به ارث رسيده است درود خداوند بزرگ و سلام تمامى امت حزب ا... به روح پر فتوح شهداى راه حق و حقيقت و رحمت بى پايان به اين شهيدانى كه با دادن جان گرانقدر خود درخت اين انقلاب را آبيارى و شكوفا كرده اند و افتخارى براى اسلام و خانواده خود شدند. اينجانب مسيح خدابنده - فرزند ذبيح الله - لازم مى دانم كه وصيت نامه را بنويسم و چند كلمه را در اين كاغذ ذكر كنم . تا باشد كه در اين راه مقدس پيروز شويم . ننگ و نفرت ولعنت ابدى به وابستگان و پيروان شياطين شرق و غرب مخصوصا شيطان بزرگ آمريكاى جنايتكار و صدام يزيد كافر كه با نقشه هاى شيطانى خود شكست خورده گمان كرده اند ملتى را كه براى خدا و اسلام بزرگ قيام نموده و هزاران شهيد و معلول تقديم اين انقلاب اسلامى كرده اند . اينان همان پيروان شهيدانى هستند كه درراه اسلام و قرآن كريم جان گرانقدر خود را فداى نمودند و درخت اين انقلاب را آبيارى كردند و روحى تازه به ملت و اسلام بخشيدند . بخدا قسم مادر هيچ جنگى به اتكاء افراد زياد وسلاح زياد جنگ نكرده و نخواهيم كرد بلكه به اتكاء به خداى خويش وارد جنگ و ميدان نبرد شده ايم وبه يارى حق تعالى و به فرماندهى صاحب الزمان (عج) پيروز خواهيم شد و بگفته امام عزيزمان اگر كشته شويم و چه بكشيم پيروز هستيم. اينان كه در مناظر ما هستند شهد ايند كه تصاوير مباركشان در پيش روى ماست اينها بسوى خدا شتافتند ولبيك گفتند به دعوت اسلام و سعادت را براى خودشان تحصيل كردند و شرافت و عزت را براى غرب و جنوب بلكه براى همه ايران و همه بشريت آنچه كه مايه تساوى ماهاست در اين مصيبتها كه همه ما با هم شركت داريم اين است كه ما از خدا هستيم و بسوى خدا بر مى گرديم ما از خود چيزى نداريم ، هر چه داريم امانت است كه خدا با ما عنايت كرده است . ما همه مال خدا هستيم و عاقبت بسوى خدا بر مى گرديم . سعادت راشهداء آموختند و با اختيار خودشان و با جهاد و با رزمندگى خودشان درمقابل كفر ايستادند و جان خودشان را تسليم خدا كردند و برگشتند بسوى خداى خويش . ما همه خواهيم مرد ولى شهداء سعادت را براى خودشان و شرافت را براى وطنشان تحصيل كردند و در مقابل لشكرهاى كفر براى دفاع از اسلام و براى دفاع از كشور اسلامى ايستادند و فداكارى كردند و بسوى خدا رفتند. انسان كه بايد اين راه را برود و مردنى است چه بهتر كه آن سعادت را تحصيل كند و امانت را به صاحب امانت بسپارد . مردن اختيارى شهادت و رسيدن به خدا در لباس شهيد و با ايده شهداء در بستر مردن است چيزى نيست ولى در راه خدا رفتن شهادت است و سرافرازى و تحصيل شرافت براى انسان و انسانها ؟؟؟ و اما خطاب به شما مردم مسلمان و شهيد پرور روستاى در ق.اميدوارم كه در مقابل تمام ستمكاران و جنايتكاران به اسلام ايستادگى كنيد و همچون شهداى صدر اسلام شهيد تقديم اين انقلاب كرديد و از شما شهداى بسيا رى در اين گلزار دفن شده اند و اين شهداء اين ملت را بيمه كردند و خداى تبارك و تعالى از شما مردم هميشه در صحنه راضى خواهد بود و اسلام براى شما سرافرازى قائل است و ملت هم پشتيبان شما خانواده هاى معظم شهداء و ادامه دهنده را ه شهداء هستند و هيچوقت نخواهند گذاشت كه به حريم مقدس ايران زمين دشمن نفوذ كند و خون جوانان عزيزمان را پايمال كنند. از ملت ايران مخصوصا ملت شهيد پرور روستاى درق عاجزانه تقاضا دارم كه به وسوسه هاى دشمنان اسلام گول نخورند ونگذارند كه دشمنان اسلام در اين كشور مقدس ظاهر شوند كه اگر خداى نكرده دشمن بر مسلمانان غالب شود ديگر نه به بزرگ و نه به كوچك و نه به جوان و نه به پير رحم مى كند و همه و همه را از بين مى برد و اين وصيت تمام شهداى راه حق و حقيقت است كه راه امام حسين (ع) سالار شهيدان را برويد و از كشته شدن ترس و هراس نداشته باشيد چون مردن بدست خود انسان يا يك شخص نيست فقط در فقط مردن به دست خداست همان كسى كه ما را از يك نطفه آفريد و از خاك و خون نجس پس اگر خدا بخواهد انسان رااز دنياى هستى به دنياى آخرت ببرد مى تواند چه انسان در خانه باشد و چه درجبهه و ميدان نبرد پس چه خوب است كه انسان خودش را ه خود را كه راه مستقيم است بپيمايد و راه امامان را برود چه در اين راه كشته شود و چه ؟؟؟ آخر پيروز است. اما اى مردم شهيد پرور روستاى درق شهداء از من و شما چه مى خواهند آيا فقط مى خواهند كه زبانا بگويم ما ادامه دهندگان را ه شهداء هستيم يا اينكه عملا. فقط شهداى ما مى خواهند كه بطور عملى راه خونين آنان را ادامه دهيم اگر كه اسلحه اى از دست ياران و سربازان اسلام به زمين افتاد ما اسلحه آنان را برداشته و به قلب دشمن بعثى هدف بگيريم تا انتقام خون شهداء را از كافران واز خدا بى خبران بگيريم و راه دوستان و ياران شهيدمان را كه همان راه حسين (ع) است مردم شهدائى كه جان خود را همچون غنچه شكفته به راه اسلام فدا كردند. بنده حقير كوچكتر از آن هستم كه براى شما مردم شهيد پرور و آگاه در اين وصيت نامه مطالبى را بنويسم چون لازم مى دانيم كه نسبت به كوچكى خودم و بعنوان يك برادر كوچك شما اين مطالب را عنوان كنم . چون ما زياد از زبان پدران و بزرگان شنيده ايم كه مى گويند اى كاش ما هم در صحراى كربلاى حسين (ع) بوديم و او را يارى مى كرديم و همگى افسوس مى خوريم حالا هم زمان همان زمان است جبهه هم همان ، پس چرا ساكت و آرام ، باشيم و چرا بى طرف باشيم همچون كه على اكبر حسين (ع) وارد ميدان شد وارد ميدان نبرد شويم تا اينكه هم خدا و رسول خدا از ما راضى و خشنود شوند و هم خلق خدا، مگر على اكبر حسين (ع) نمى دانست كه رفتن به ميدان نبرد كشته شدن دارد چرا مى دانست كه رفتن به ميدان شهادت را در بردارد به ميدان رفت آخرش شهيد شد و در اين زمان جوانان ما همچون على اكبر حسين (ع) وارد ميدان جنگ مى شوند و على اكبر وار به شهادت مى رسند. چون خدا مى گويد بندگان من شما قدم در راه اسلام و قرآن برداريد كمك و رستگاريش با من. و اما خطاب به پدر گرامى و مادر عزيزم و برادران و خواهرانم و تمام مردم روستاى درق. اى مادر عزيز و خوبم تو خودت مى دانى كه من چه راهى است كه انتخاب كرده ام راهى كه حسين (ع) رفت راهى كه قاسم رفت على اكبر - هر چند كه خبر شنيدن مرگ فرزند خيلى دشوار است اميدوارم كه شنيدن خبر شهادتم كه اگر خدا به اين بنده ناچيز خود عطا كرد و مرا در صف شهداى راه اسلام قرار داد. اميدوارم كه با خبر اين مسئله خوب و شيرين شهادت خوشحال شوى و خود را همچون زينب در دوران قرار دهى و اگرشهادت نصيبم شد از شما مادر گرامى و خوبم مى خواهم كه اگر مى خواهى گريه كنى براى حسين (ع) گريه كن چون امام حسين (ع) در روز عاشورا وقتى كه به شهادت رسيد كسى نبود كه جنازه او را به خيمه گاه برساند يا اينكه دفن كند. ولى در اين زمان پدران و مادران شهداى ما هستند كه شهيد خود را تشييع مى كنند و از خدا مى خواهم كه در آن لحظه هاى آخر از زندگى دنيوى من مرا از تمام محبت ها نسبت به دنيا و هستى دور كند و فقط آن چهره زيبا و روشنائى بخش مولايم حسين (ع) را به من نشان دهد. مادرم از تو مى خواهم كه در عزاى من خودت بدست خودت شيرينى بين دوستان و رفيقانم بخش كنيد و بدست خودت جنازه مرا در خاك بسپاريد . و تو اى پدرم ازتو مى خواهم كه مرا حلال كنيد و از اينكه نتوانستم زحمات شما جبران كنم هم احساس خجالت مى كنم چون شما خيلى زحمت براى من كشيديد تا اينكه مرا به اين سن رسانيد. برادرانم على اصغر و على اكبر اگر مى خواهيد كه هم در دنيا و هم در آخرت موفق شويد راه خدا را پيشه كنيد تا پيروز در كارهاى خود شويد واز شما برادرانم مى خواهم كه راه خونين شهدا را ادمه دهيد و گول شيطان صفتان را نخوريد خواهرانم همچون زينب باشيد به دوران صبر كنيد. واستقامت حجابت را حفظ كنيد و در تربيت فرزندان خود كوشا باشيد و از همين كوچكى آنان را به راه راست و مستقيم هدايت كنيد. از تمام روستائيان محترم درق مى خواهم كه اگر از بنده حقير در توى كوچه و يا اينكه در جاى ديگر كارى خلاف اسلام و حرفى بدى شنيده اند ببخشند و بنده حقير را حلال كنيدو از تمام قومان و خويشان مى خواهم كه مرا حلال كنند و به نزد خدا براى اين بنده حقير عفو طلب كنند . دوستان عزيزم و اى كسانى كه با بنده هم كلاسى يا اينكه آشنائى داريد اميدوارم كه اگر رفتارى از بنده نسبت به شما بد بوده مرا ببخشيد. در آخر بار ديگر خدمت تمام دوستان عزيزم سلام مى رسانم واز همگى تقاضاى بخشش را دارم. مادرم صبر را پيشه خودساز چون اگر انسان صبر كند خدا هم او را در تمام كارهايش موفق خواهد كرد. گريه و زارى نكن و فقط هر شب جمعه به سر قبر من بيا واز همان جلو اول سر مزار ديگر شهدا و بعد سر مزار جوان خودت مادرم مى دانم كه چه شبهائى را سر گهواره من حركت كرديد و چه بيدار خوابيهائى را كشيد و تحمل كرديد تا اينكه من را بزرگ كرديدو خدا را شكر كن كه امانت را كه خدا بدست شما سپرده بود باز به خودش يعنى خدا با زگردانيد وافتخار كن كه فرزندى داشته ايد و فداى اسلام كرديد. شرمنده هستم كه در بستر آسوده بميرم. در آخر امام عزيز را تنها نگذاريد و به حرفهايش گوش فرا دهيد و راه شهدا را ادامه دهيد تا در زندگى رستگار شويد. چون اين امام بود كه ما را از تاريكى نجات داد و به روشنائى آورد اگر اين امام نبود ملت ما هنوز هم در زير سلطه رژيم هاى خون آشام بودند و خفقان هم در جامعه حكم فرما بود اين امام بود كه ريشه ظلم و ستم را از بيخ كند و ما را نجات داد پس بنابراين امام را تنها نگذار چون او نائب بر حق مهدى (عج) است. برخيز كه آهنگ سفر بايد كرد چون موج ز بحر خون گذر بايد كرد بر درگه دوست نقد جان بايد ريخت در مسلخ عشق ترك سر بايد كرد به اميد پيروزى نهائى رزمندگان اسلام، طول عمر امام امت و نابودى كفر جهانى صدام مخصوصا آمريكاى جنايتكار خداحافظ پسر كوچك شما مسيح خدابنده امضا مورخه 22/11/1365 «مرادر گلزار شهداء درق دفن كنيد»