نام: عباس
نام خانوادگی: مهاجرحجازی
نام پدر: رضا
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1346/03/01
سمت:
محل تولد: اصفهان
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: فوق لیسانس
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13651101
مذهب:
محل شهادت:
شغل: بسیجی
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
در خردادماه ، ماه خون و قيام و در سال 1346 زندگي خاكي را بوسه عشق زد . او كه از تبار حسينيان بود ، عباس ،همنام پرچمدار كربلا ، شد . در شهري كه "نبم جهان"، نام گرفته بود ، از طفوليت به نوجواني وجواني رسيد . همواره دل در گرو قرآن و روايات و كلام نوراني حق داشت و مي خواست با هوش سرشار خداوندي ، داده هاي آفريدگارش را بشناسد . سيد عباس بهترين نگاه را برگزيد ؛ نگاه الهي . حس ها را تجربه كرد . عمق خلقت را مطالعه كرد و خواست كه كالبد آدمي را تعمق كند ، و دستيابي به آن را در ورودبه رشته پزشكي ديد. با اتمام تحصيلات متوسطه و موفقيت در آزمون ورودي وارد دانشكده پزشكي شد . روح متعالي و جان بي قرار او بي تاب حضور در دانشگاه عشق و معنويت بود .يك روز ، تصميم گرفت ، بوسه بركلاس و درس و مدرك پزشكي بزند و راهي ديار نور شود . لباس رزم پوشيد و راهي سرزمين نهر جاسم شد. سيد عباس با ورود به منطقه لحظه ها را شمارش مي كرد . در عمليات كربلاي 5 كنار نهر جاسم ، مهاجر شد ، هجرت به سوي يار را تجربه كرد و مثل مولايش عباس در حالي كه حسين (عليهالسلام) را صدا مي زد ، شربت شهادت را نوشيد و لبخند ديدار بر لبانش نقش بست ...
سفارش عمومي : امام را تنها نگذاريد ، جهت فرج آقا امام زمان (عج) دعا كنيد ، ياران امام را بشناسيد . دوستان من ، من شما را نشناختم . خيلي حق بر گردنم داريد ، اما عاجزانه تقاضاي حلاليت وعفو و بخشش دارم . خدايا اگر تنها راه رسيدن به مغفرت تو و رضايت تو ، از اين بنده بي مقدار نمك خورده ، نمكدان را شكسته ، شهادت مي باشد از تو مي خواهم آن را هر چه زودتر نصيبم فرمايي. الها ، با من چنان كن ، كه تو شايسته آني ، نه با آن توشه پر از گناه و نا فرماني ، كه من همراه خود آورده ام . دايا ، با اين پرونده سياهي كه دارم شايد فقط با شهادت ، با روي سفيد ، به درگاه تو وارد توانم شد . يا الله .