نام: سعید
نام خانوادگی: امیرحسنی
نام پدر: محمدعلي
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1347/06/08
سمت: امدادگر
محل تولد:
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13621209
مذهب:
محل شهادت: طلایيه
شغل: دانش آموز
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
كد شناسايى : 1075799 نام شهيد : سعيد امير حسنى نام پدر : محمد على بسمه تعالى و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا ء عند ربهم يرزقون و مپنداريد كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند مرده اند بلكه آنها زنده اند و نزد خدا روزى مى خورند . به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان از كربلاى حسينى تا كربلاى خمينى . اينجانب سعيد امير حسنى فرزند محمد على تاريخ تولد 1347 متولد تهران وصيت نامه خود را شروع مى كنم . سخنى با مادرم : سلام بر مادرم كه مرا مسلمان به بار آورد تا من بتوانم در راه خدا جهاد كنم و براى دين خدا و براى سرزمين خودمان كه آن هم از آن خداست خون بريزم و خونم ريخته شود و خونى كه در راه خدا ريخته شود و كسى كه باعث شود اين خون در راه خدا ريخته شود نه در راه ديگر آن كسى بود كه مرا مسلمان بارآورد . مادرم من كوچكتر از آنم كه به شما روحيه بدهم ولى اين را ميدانم كه من هديه اى هستم از طرف خدا پيش شما و بايد اين هديه را پس داد و چيزى بغير از اين نمى تواند باشد و اين هم ناراحتى ندارد و اگر كسى به خاطر اين گريه كند كه پسرم از بين رفت من روحم ناراحت مى شود ولى اگر كسى از روى دلسوزى گريه كند از نظر من اشكالى ندارد . پس كار در راه خدا اگر چه سختترين كارها باشد لذت دارد حالا چه برسد كه گريه بكند براى اينكه كارى در راه خدا كرده . مادرم تو در راه خدا جوان دادى و جوانت در راه خدا جهاد كرد و در راه خدا خونش بر روى آب و خاك اين كشور ريخته شد تا آب و خاك اين كشور باز هم نامش ايران باشد . سخنى با پدرم : درود بر پدرى كه تمام زندگيش را صرف اين كرد كه كشورش در ميان كشورهاى ديگر توسط فرزندانش سربلند باشد . پدرم من ميدانم كه شما هميشه دوست داشتى فرزندانى داشته باشى كه بتواند باعث سر بلندى ميهنت بشود اما من اين بنده رو سياه خدا كه د رهيچ كارى نتوانستم رضايت شما را هم جلب كنم از اين بابت از شما معذرت مى خواهم و در آخر شفاعت هم مى طلبم . سخنى با برادرم : فريد جان من مى دانم كه ترا بيشتر از همه من اذيت كردهام و از اين بابت نميدانم چگونه از تو معذرت خواهى كنم . برادرم فريد جان سعى كن درست را با جديت بخوانى و ضربه محكمى بر دهان تمام ياوه گويان بزنى . البته سعى كن درس خواندنت هم براى خدا باشد تا چه رسد به كار كردنت . خلاصه ما را شفاعت كن . سخنى با خواهرم : مريم جان ميدانم كه ترا خيلى اذيت كرده ام اما خواهش مى كنم اين حرف مرا گوش كن و آن اين است كه حجاب را حفظ كنى و در اين قسمت مى گويم هيچ كسى را نخواهم بخشيد كه حجابش را حفظ نكند به دليلى كه خودشان مى دانند اگر نمى دانند بيشتر مطالعه كنند تا بيشتر بفهمند اين نفهمان روزگار . خلاصه از تمام خانواده ام ( پدر ، مادر ، فريد و مريم ) مى خواهم كه مرا از ته دل شفاعت كنند و اينرا هم بدانند كه در موقع سختيها به ياد خداوند باشند . سخنى با دوستانم : برادران در پناه خداوند متعال اميدوارم كه پيروز و مؤيد در تمام كارهايتان باشيد برادران بسيج پايگاه سعى كنند كه بهانه دست دشمن ندهند كه از اين آتوها دشمن خيلى استفاده ها مى كند خواهش مى كنم مقدار مطالعه هايتان را زياد كنيد تا همه دنيا همانطور كه حساب مى برند بيشتر ببرند ديگر صحبتى با شما ندارم . خانواده عزيز خواهش مى كنم براى من به اندازه4 ماه نماز قضا بخوانند و 300 تومان هم صدقه بدهند و مرا در امامزاده محمد دفن كنيد ديگر صحبتى ندارم .