logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: عباس

نام خانوادگی: علی مددی

نام پدر: براتعلي

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1346/11/20

سمت:

محل تولد: تهران

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13651021

مذهب:

محل شهادت: شلمچه

شغل: پاسدار

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

:1534121-على‌مددى-عباس بسم الله الرحمن الرحيم وصيت‌نامه شهيد عباس على مددى السلام عليك يا صاحب الزمان الحمدلله الذى ما هدانا و كنا لهذا قلو لا هدانا الله و لا تحسين الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. شهادت.وه كه چه واژه ،زيبائى دل هر عاشقى از شنيدن نام آن آب مى‌شود و براى وصال آن به تپش مى‌افتد وه كه چه شيرين است جان باختن در راه دوست و فدا شدن در راه معبود و جان دادن در راه عقيده وه كه چه شيرين است نوشيدن شربت گواراى شهادت و رسيدن به وصال دوست. خدايا چگونه ترا شكر گويم كه شهادت را نصيب من كردى و نگذاشتى بعد از يك عمر گناهكارى و با روى سياه در رختخواب ذلت جان بدهم. خدايا ترا چگونه شكر گويم از اينكه شهادت را چون شربتى گوارا در نظرم جلوه‌گر ساختى تا براى بدست آوردن آن جان خود را فدا كنم،خدايا ترا چگونه شكر گويم كه زندگى مرا مقارن با حكومت اسلامى در كشورم قرار دادى تا از آلودگيها نجات يابم،حسين عزيز اگر در روز عاشورا نبودم كه ياريت كنم ولى هم اكنون نيك مى‌بينى كه لباس رزم بر تن كرده‌ام و راهى عمليات مى‌باشيم و آرزو دارم كه با همين لباس رزم نيز سربلند نزد تو آيم و خدمتگزار تو كردم. و اما اى امام عزيز،اى پدر بزرگوار بسيجيها و اى حبيب ابن مظاهر ،در اين لحظات عزيز و در اين مكان مقدس خالصانه‌ترين و گرمترين سلامها را كه از اعماق قلبم سرچمشه مى‌گيرد برايت مى‌فرستم اماما جانم به قربانت كه تو به لطف خداوند مرا از منجلابى كه مى‌رفت تا د آن غرق شوم نجاتم دادى در برابر اين لطف به تو چه توانم بگويم كه زبانم قاصر است خدايت جزاى خير بدهد. اى امت حزب الله قدر خود را بدانيد خداوند واقعا به شما لطف كرده است . قدر اين نعمت (جهاد و شهادت) را بدانيد،شما در حال پس دادن امتحان عظيمى هستيد بكوشيد تا سربلند از اين امتحان بيرون آئيد.راه شهدا را ادامه دهيد و پشت جبهه را گرم نگهداريد ،نكند امام عزيز را تنها بگذاريد كه همچون كوفيان مى‌شويد و مورد لعن تاريخ قرار مى‌گيريد. و در آخر سخنى چند با خانواده عزيزم ،پدر عزيزم،مادر گراميم،خداوند خيرتان بدهد كه جوانى را پرورش داديد و او را براى رضاى خداوند و پايدارى دين خدا به قربانگاه معشوق فرستاديد تا فردا و فرداها همچنان زنده بماند خداوند اجر و پاداش نيكو به شما عنايت بكند من خوب مى‌دانم كه فرزند خوبى براى شما نبودم شما مى‌خواستيد كه من عصاى دست پيرى شما باشم ولى خدا بزرگ ات ،خوش بحالتان كه فرزندتان در چنين راهى شهيد شد پدر عزيزم از شما مى‌خواهم راه مرا ادامه بدهى و اسلحه مرا بر زمين نگذارى خدا بزرگ است فكر زن و بچه را نكن خدا بزرگ است همچون حبيب ابن مظاهر باش و اما اى مادر عزيزتر از جانم،صابر باش و مادر وهب را الگوى خود قرار بده كفن بر تن فرزندش كرد و او را به ميدان رزم فرستاد سپس سر پسرش را برايش آوردند سر را پرت كرد و گفت سرى را كه در راه خدا داده‌ام پس نمى‌گيرم دوست دارم چنين مادرى باشى شجاع و صابر خون من از خون شهيدان ديگر سرخ‌تر نيست اگر خبر شهادت مرا آوردند شكر كن و نماز بخوان باشد كه خداوند به تو صبر و شكيبائى عنايت فرمايد پدر و مادر عزيزم مرا حلال كنيد و اما اى برادر عزيزم دوستت دارم تا ابد،اميدوارم راه مرا ادامه دهى و به اين درجه رفيه نائل آئى خداوند يارو پشتيبانت ،برادر عزيزم جبهه را خالى نكنى مخصوصا بعد از اينكه من شهيد شدم مواظب باش امام تنها نماند كه در آخرت پيش خداوند مسئوليم نيك مى‌دانم كه شما پدرم ،مادرم،برادر و خواهرانم چقدر علاقه داشتيد من ادامه تحصيل بدهم بحمدالله در دانشگاه قبول شدم و ديدم شما بسيار خوشحال شديد ولى خانواده گراميم دوست دارم وقتى كه در دانشگاه خودسازى امام حسين و امام زمان (عج) قبول و پذيرفته شدم صد چندان خوشحالتر بشويد من كه خوشحالم خدا كند شما هم خوشحال باشيد و اما خواهران گراميم شهدا خون دادند تا اسلام و احكام آن پر جا بماند دوست دارم شما الگويتان زينب باشد حجاب خود را اسلام و احكام آن پا برجا بماند دوست دارم شما الگويتان زينب باشد حجاب خود را حفظ كنيد و مرا خوشحال سازيد زياد ناراحتى نكنيد كه شهادت رحمتى است خداوندى كه نصيب هر كسى نمى‌شود همچون زينب مقاوم و صابر باشيد،دوست دارم خواهرانم دخترهايشان همچون زينب باشد و پسرانشان همگى شير جبهه نبرد در راه خدا سعى كنيد آنها را اينطور تربيت كنيد زياد بيقرارى نكنيد كه من ناراحت مى‌شوم،پدر عزيزم از لطف و زحمات تو چه بگويم كه چقدر براى من زحمت كشيديد انشاءالله حقى را كه بر گردن من داريد بتوانم ادا كنم ،باز هم سفارش مى‌كنم بر پدر و برادرم ادامه دادن راه مرا و بر مادرم صبر و بردبارى و بر خواهرانم حفظ حجاب و عفيق بودن را. در آخر اى پدر عزيز از تو مى‌خواهم از تمام دوستان و آشنايان براى من طلب مغفرت و حلاليت كنى . در آخر از تمامى شما طلب مغفرت و حلاليت مى‌كنم راستى الان ساعت حدود 7 شب و تاريخ 21/10/65 مى‌باشد و تا چند ساعت ديگر بحمدالله راهى عمليات جهت بازگشايى راه كربلا مى‌باشيم مادر جان انشاءالله اگر راه كربلا باز شد و به كربلا رفتى سلام مرا به آقا امام حسين برسان الان چون هوا تاريك است و من در زير نور ماه و با عجله دارم مى‌نويسم مثل اينكه خطم خوب نشد بهر حال ببخشيد و السلام عباس على مددى منطقه عملياتى شلمچه 21/10/65 در آخر همه شما را به خداى متعال مى‌سپارم گر كشته گرديدم در جبهه اى مادربهرم مكن زارى بهرم مزن بر سريك پرچم سبزى در خانه زن مادربهرم چراغان كن شوق خدا دارم تاريخ شهادت :21/10/65