نام: نجم الدین
نام خانوادگی: صادقی
نام پدر: يحيي
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1346/01/10
سمت: امدادگر
محل تولد: قم
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13651110
مذهب:
محل شهادت: شلمچه
شغل: محصل
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
نجمالدين نوزده ساله بود كه آرپيجي دشمن در عمليات كربلاي پنج در شلمچه به سرش اصابت كرد و شهيد شد. قبل از هر عمليات، پلاكش را در ميآورد. “ ميخواهم در راه رضاي خدا گمنام بمانم. ” تواضع و اخلاص از همه زواياي شخصيتش نمايان بود. نجمالدين، در دهمين روز فروردين ماه سال 1346 در قم به دنيا آمد. كام او را با تربت پاك سالار شهدا، حضرت حسين بن علي (عليهالسلام) متبرك نمودند. پدر نجمالدين، از علماي شهر زنجان، در همان سالهاي ابتداي تولد او به همراه خانواده از زنجان به قم آمد. كودكي نجمالدين در شهري گذشت كه منبع علوم ديني بود. هفت ساله بود كه دوباره به زنجان برگشتند. همهي مراحل تحصيل در راه علم و دانش را با موفقيت سپري كرد و در رشتهي تجربي ديپلم گرفت. ميخواست در آينده جراح شود. به همين دليل درآزمون سراسري شركت كرد و در رشتهي پزشكي در يكي از بهترين دانشگاههاي ايران يعني دانشگاه تهران قبول شد. اما گويا دانشگاه واقعي براي او جايي ديگر بود: جبهه. جنگ، از نظر او دفاع از خاك ايران و آرمانهاي ديني و اسلامي بود. تحمل ديدن هجوم بيگانه به خاك وطن را نداشت و از اينرو با گذراندن دورهي امدادگري، ع ...
بسم الله الرحمن الرحيم ... مردم قهرمانپرور! همچنانكه ميدانيد اين انقلاب موهبت بزرگ الهي است كه خدا نصيب ملت ما كرده است و شهيدان نيز با نثارِ جان عزيزشان آنرا به بازماندگان سپردهاند. همانطور كه ميدانيم امام حسين (عليهالسلام) قيام كرد ولي حضرت زينب (سلام الله عليها) بود كه با توكل بر خدا آن را جهاني نمود و ارزش قيام حضرتش را شناساند. پس، اي ملت شهيدپرور، شما نيز زينبوار رسالت شهيدان را به تمام جهان ابلاغ كنيد و نگذاريد خونشان ارزش واقعي خود را از دست بدهد. آري، شهيد ميسوزد و چون شمعي تاريخ را روشنايي ميبخشد و به خاطر خدا قدم در اين راه ميگذارد و از معرفت، خود را سيراب نموده و هستياش را ارزاني حضرت حق ميكند. پس خدا او را جاوداني ميكند. ... برادران، استغفار و دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمانها براي تسكين دردهاست. هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و مواظب باشيد دشمنان بين شما تفرقه نيندازند و شما را از روحانيت جدا نكنند كه اگر چنين كردند، روز بدبختي مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. ... سلام مرا به رهبر عزيز برسانيد و بگوييد تا آخرين قطرهي خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد. ... مادر عزيزم، مبادا از رفتن من به جبهه ناراحت شوي كه من تنها نيستم بلكه جوانهايي بهتر از من بودند كه در اين راه قدم برداشتند و جوانمردانه جان باختند. ... از شما برادران و خواهران عزيزم طلب بخشايش ميكنم ... تا شايد به واسطهي شما مورد عفو و رحمت خداوند قرار بگيرم. والسلام