نام: اسماعيل
نام خانوادگی: فرهادي
نام پدر: ابراهيم
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1345
سمت: امدادگر - حمل مجروح
محل تولد: سبزوار
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل:
محل اعزام:
تحصیلات: بي سواد
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 1364
مذهب:
محل شهادت: مريوان
شغل:
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
«انا لله و انا اليه راجعون» با سلام حضور اقدس منجي عالم بشريت، ولي عصر ارواحنا فداه و سلام و درود بيپايان به شهداي اسلام از صدر تا كنون، خصوصاً شهداي مظلوم كردستان و با سلامي خالص خدمت رهبر كبير انقلاب اسلامي، اين جانب، حقير سراپا تقصير، اسماعيل فرهاديان، وصيتهايي چند به خدمت امت حزب الله عرض ميكنم. اي پدر مهربانم! اي كسي كه دستهايت از رنج كار كردن و تلاش براي معاش پينه بسته و با ريختن عرق جبين، مرا از كودكي به جواني رساندي و انتظار داشتي كه روزي دستت را بگيرم و به ياريات بشتابم. پدر عزيزم! ياري كردن اله واجبتر از ياري كردن شما بود. به همين خاطر به خدمت مقدس سربازي آمدم تا بتوانم دين خود را نبست به شهداي گلگون كفن انقلاب اسلامي ادا كنم. پدرم! اميدوارم كه مرا ببخشي و اگر شما را ناراحت كردم، از من درگذري و مرا حلال كني. اي مادر عزيز كه جانم فداي تو كه شب تا سحر بيدار ماندي و شيرهي جانت را به من دادي و مواظب من بودي كه مبدا صدمهاي ببينم، از تو هم به خاطر زحمات شايان و طاقتفرسايت متشكرم و اميدوارم كه مرا حلال كني و از من راضي باشي. همسر و دختر عموي عزيز و مهربانم! شما هم براي من زحمات فراواني كشيدي، در طول زندگي اگر ناراحتي از من ديدي، مرا حلال كن و به خاطر اين كه شما و فرزندم، معصومه را تنها گذاشتهام، از من ناراحت نباش، زيرا كه خدمت سربازي را هر جواني بايستي انجام دهد. به خاطر همه چيز متشكرم و اميدوارم كه مرا حلال كني و تنها خواسته اي كه از شما دارم اين است كه فرزندمان را درست و صالح به جامعه تحويل بدهي. از كليهي اقوام و خويشان محترم حلاليت ميطلبم و اميدوارم كه مرا ببخشيد. پيام من به امت حزب الله و شهيدپرور اين است كه امام و روحانيت را فراموش نكنيد و به شايعات منافقين گوش ندهيد. از شما ميخواهم كه راه مرا ادامه دهيد و نگذاريد كه لحظهاي سلاح من بر زمين بماند. در ضمن از دو برادر و يك خواهرم تقاضا دارم كه اگر گاهي در خانه با شما پرخاش كردهام يا شما را كتك زدهام، مرا ببخشيد و حلال كنيد. هدف من از آمدن به جبهه در درجهي اول، اتمام خدمت سربازي بودو در درجهي دوم پيروزي نهايي اسلام و ان شاءالله فتح كربلا و بعد از آن قدس. من پدرم، ابراهيم را وصي خود قرار ميدهم و از ايشان ميخواهم كه عادلانه به وصاياي من عمل كنند. مهريه و قبالهي همسرم را به ايشان بدهيد.از ملك خودم به همسرم بدهيد. آهنها و موتورم را بفروشيد و برايم نماز و روزهي قضا و خمس و زكات بدهيد. به يك روحاني مراجعه كنيد و هر چه قدر او گفت، براي كارهايي كه نام بردم، بدهيد و آن چه كه ارث باقي ميماند، بدهيد به فرزندم معصومه. در پايان از كليهي امت حزب الله و دوستان و اقوامي كه در تشييع جنازهي من شركت ميكنند، كمال تشكر را دارم. ضمناً 5/1 سال نماز قضا و 3 سال روزهي قضا دارم.