logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: عبدالغفور

نام خانوادگی: بالش آبادی

نام پدر: محمد

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1343/01/10

سمت: امدادگر

محل تولد: بالش آباد

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13620509

مذهب:

محل شهادت: قلاويزان

شغل: دانش آموز

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

بسم الله الرحمن الرحيم و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون. آري. اينك وقت جهاد است. در بحران حوادث قد علم كردن، از عشق سوختن، سوختن و پركشيدن و اسلام را زنده نگه داشتن و اوج گرفتن، روز شرافت است و روز شهادت. روز تابع بودن از ولي امر، يعني خميني كه پيروز كننده‌ي راه حسين است. من راهم را انتخاب كردم. راه عدالت، راه انسانيت، راه خدا و اسلام و راه امام حسين (عليه السلام) كه قرن‌ها پيش فرياد مي‌زد: «هل من ناصراً ينصرني» و هم اكنون من با صداي بلند فرياد مي‌زنم: «لبيك! لبيك! لبيك!» اي امت مسلمان! اي برادر همسنگر! صبور باش. زيركانه و عاقلانه بينديش. به سوي حق و به راه امام پيش رو كه راه عدالت است. از منافقين و چپ و راست و امريكا و شوروي دوي كن. اي آن كه هر دم مي‌گويي: «اهدنا الصراط المستقيم» به راه راست كه راه خميني است، برو. تنها وصيتم اين است كه امام را تنها نگذاريد و همچون مردم كوفه نباشيد كه حسين را تنها گذاشتند. خواهرم! برادرم! براي من گريه نكنيد و هرگز ناراحت نشويد. اگر من رفتم، امام را داريد. پدر عزيزم اگر من رفتم، براي من گريه نكن، چرا كه من در راه اسلام جانم را فدا كردم و اين از افتخارات بزرگ شماست. در پايان با عرض پوزش مي‌گويم كه يك ماه روزه و يك ماه نماز قرض دارم. اميدوارم كه اين قرض را ادا كنيد. مرا در قبرستان بالش آباد دفن كنيد. خداحافظ. والسلام