نام: حسین
نام خانوادگی: افشاری
نام پدر: كناري
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1344/12/03
سمت: امدادگر
محل تولد: ممسني
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: ابتدایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13640329
مذهب:
محل شهادت: جفير
شغل: بیکار
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
شهيد حسين افشاري در سال 1344 درشهرستان ممسني روستاي مورکي جاويد در خانواده اي فقير و مذهبي و متدين به اسلام ديده به جهان گشود دوران طفوليت و ايام خردسالي را در دامان پدر و مادري کشاورز و زحمت کش سپري کرد و با ورود به سن تحصيل وارد دبستان روستا (دبستان تل سياه) گرديد دوران ابتدائي را با کار کردن و درس خواندن دوش به دوش پدر و مادر خود سپري نمود و با موفقيت وارد دوران آموزش متوسطه گرديد . ورود شهيد به دوران راهمنائي مصادف بود با شروع تظاهرات مردم ايران عليه رژيم فاسد و دست نشانده بيگانگان شهيد با وجود درس خواندن در مدرسه اي که ديکتاتوران يا خوانين آن زمان بدان سيطره داشتند و کوچکترين حرکت ضد حکومت ستمشاهي را سرکوب مي کردند مخفيانه دوش به دوش ديگر دوستان به پخش اعلاميه هاي حضرت امام خميني و نوشتن شعارهاي عيه رژيم فاسد روي آورد و با دوستان خود مخفيانه در مراسمات دعاهاي کميل و زيارت عاشورا شرکت مي نمودند و خود جنبشي الهي در اين امر داشت و تا توان داشت با وجود نوجواني و ترس و وحشتي که در آن زمان حکمفرما بود در جهت استقرار حکومت اسلامي تلاش نمود دوران آموزش متوسطه را به پايان نرسانيده بود که ...
فرازي از وصيتنامه شهيد خطاب به پدر و مادر خود : پدر و مادر عزيزم من اين راه را انتخاب کردم تا ادامه دهنده راه امام حسين عليه السلام با يارانش باشم من اين راه را انتخاب کردم تا راهرو شهيدان اين است به خصوص دوستانم در اين روستا باشم که آنان نيز جز اين راه نرفتند و جان خود را جز در راه دين و اسلام اهداء ننمودند پدر و مادرم اگر من در راه اسلام کشته شوم از علي اکبر ناکام و قاسم نو داماد عزيزتر و گرانتر نيستم اگر بدانم تکه تکه شود از ديگر شهيدان بالاتر نخواهم بود و اگر جسدم پيدا نشود از جوانان اين مرز و بوم براي شما عزيزتر نيستم پدر و مادر عزيزم از شما مي خواهم در نبود من غم به دل راه ندهيد و همه چيز را به خداوند بزرگ بسپاريد و نگران نباشيد من به شما وصيت مي کنم که بعد از شهادتم مرا در کنار ديگر دوستانم در روستا به خاک بسپاريد و به ايشان بگوئيد که تا جان در کالبد داشتم راهشان را ادامه دادم . در گوشه اي ديگر از وصيتنامه شهيد آمده است : اگر چه من خود خواهر ندارم ولي از خواهرانم در اين ملت مي خواهم که حجاب خود را رعايت کرده و زينب وار زندگي کنند چرا که حجاب شما کوبنده تر از خون من است و مادرم اميدوارم که تو هم مثل سکينه و زينب مثل کوه استوار باشي و هميشه سربلند و از شما مي خواهم تا مي توانيد از اين انقلاب مواظبت کنيد چرا که اين انقلاب ثمره خون جوانان و پيران اين مرز و بوم و رشادتهاي آنان و دسترنج ما فقيران مي باشد . والسلام عليکم و رحمه اله و برکاته .