شــهــدای امدادگر

1199478 بسم رب شهداء و الصديقين . اين وصيتنامه ها انسان را ميلرزاند و بيدار ميكند . (امام خمينى ) وصيتنامه پاسدار شهيد محسن جودكى بنام الله يارى دهنده مستضعفين و حامى خون سرخ شهيدان اين مرز و بوم و سلام بر مهدى (عج ) و نايب بر حق او امام خمينى كه با يد الهى خود دست ابر قدرتهاى زمان را از اين سرزمين كوتاه كرد ، آيا پدر من نداى هل من ناصر حسينى را ميشنوى ؟ آيا صداى كمك خواستن حسين را ميشنوى ؟ و در اين هنگام با پاسخ يا مهدى لبيك گفتيم و پيش رفتيم . پدر جان خوشحال باش كه من در راه خدا رفته ام گريه فكر كن كه شهادت سعادت من شده و من خيلى خوشحال و خندان ميروم بسوى شهادت ودر كربلا ؟؟؟ كه حضرت قاسم مى خواست به جنگ برود امام حسين (ع) از او پرسيد شهادت نزد تو چگونه است ؟؟؟ از عسل شيرين تر است و من هم همينطور بسوى شهادت مى روم . ؟؟؟ مادرم : تو هم خوشحال باش و براى من گريه مكن و من هم براى آزادى وطن و كشور و دين و؟؟؟ ميروم و من هم مثل على اكبر حسين ميجنگم تا قرآن زنده بماند و من همچنين با همرزمانم ميروم تا پاسخ هل من ناصر ينصرنى حسين را جواب دهيم و مادر اين پاسخ لبيك گفته ايم بسوى دشمن ميشتابيم پدرم ، من از دست تو خيلى خوشحالم كه مرا به جبهه فرستادى و به قول برادر شهيد اصفهانى ؟؟؟ نفر ميخواستند بروند جبهه و در اين حال پدر يكى از آنها مانع ميشود و رفقاى آن پسر به جبهه ؟؟؟ و يكى از آنها شهيد شد و آن پسر كه مانع شده بود ميرود در كنار دريا و غرق ميشود و دو تا جنازه ها را با هم مى آورند آن يكى كه پسرش شهيد شده بود خوشحال و خندان ميرفت توى خيابان و مساجد امام جمعه ها ديدن او مى آمدند ، ولى آن كه غرق شده بود با خودش ميگفت اين جوانم كه ميخواست بميرد چرا نگذاشتم ؟؟؟ به جبهه و همين است كه ما ميخواهيم بميريم پس چرا نرويم در راه خدا بميريم. ؟؟؟ برادرانم : در توى شهر نگذاريد منافقين شلوغ كنند با مشت محكم بر دهانشان بكوبيد . خواهرم : تو هم خوشحال باش كه من شهيد شده ام تو هم مانند زينب جلوى دشمنان قرآن بايست . به استادم هم جناب آقاى ميرى بگوييد كه خيلى ممنون كه يك چنين شاگردى را تربيت كردى و او را به عشق ؟؟؟ و شهادت به جبهه فرستادى . والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته در ساعت 11 صبح روز يكشنبه مورخ 8/11/60 در گوشه سنگر محسن جودكى خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار .