logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: عبدالحمید

نام خانوادگی: رودباری

نام پدر: رحيم

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1338/09/03

سمت: راننده آمبولانس

محل تولد:

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: متاهل

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13650416

مذهب:

محل شهادت: مهران

شغل: لباس فروش

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

:1356119 - رودبارى - عبدالحميد بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين ...ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون و فرجين بما آتيهم الله من فظه و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم .... . بنام خدا اگر خدا خداست و من هم به فيض شهادت رسيدم طبق اين آيه قرآن ؟؟؟ قبر را داده و آن اينكه : كسانيكه در راه خدا كشته ميشوند زنده هستند و مقام آنها اين نيست كه به بهشت رفته‌اند ، نه « عند ربهم » نزد خدا هستند و آنجا كه رفتند باز تكامل پيدا ميكنند « يرزقون » يعنى رزق ماده كمال است . وسيله براى ؟؟؟ و در نزد خداوند نيز در يك مرتبه ؟؟؟ بلكه مرتب تكامل پيدا ميكنند و اين در مقام شهيد است كه بعد از آنكه از اين عالم رفت كما كان مرتبه‌اش بالا و بالاتر ميرود . جمله قابل توجه قرآن آيه بعد است « فرجين بما آتاهم الله من فضله » يعنى خوشحال هستند از آنچيزى كه خداوند از فضل خود به آنها عطا كرده است اينجا قرآن دو حالت روحى را بيان ميدارد اول مقام كه اينها نزد خداوند هستند و سپس ميفرمايد كه اينها خوشحالند . يك پيام هم دارند « يستبشرون » بشارت ميدهند به چه كسانى ؟ به آنها كه ملحق شده‌اند ، « بما لم تلحقوا » پيامشان چيست ؟ پيام آنها اين است كه شما هم بيائيد و بر ما ملحق شويد البته عرض شود تمام اين مطالب را ميشود در يك خط كوتاه ؟؟؟ برادر مسلمانى كه اعتقاد دارد گفت و آن اين است من كه تا كنون 27 سال از خدا عمر گرفته‌ام و بعد از اين هم خيلى عمر كنم 30 سال ديگر پس چرا هم اكنون دل از اين دنياى فانى نكنيم و توفيق شهادت را از دست بدهيم . خدايا بارالها پروردگارا معبودا معشوقا مولايم من ضعيف و ناتوان كه تحمل درد از دست دادن پاهايم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را ميتوانم بكنم خدايا به حق آبروى پيغمبر ، مرا ببخش از گناهان من درگذر تو كريم و رحيم هستى . خدايا من با تو پيمان بسته بودم كه تا پايان راه بروم و بر پيمان خود استوار ماندم . خدايا هاى و هوى بهشت را مى‌بينم چه غوغائى حسين به پيشواز ياران خمينى آمده فرشتگان ندا در دهند كه هم زمان ابراهيم همراهان موسى همدستان عيسى همكيشان محمد همسنگران على همفكران حسين از سنگر كربلا آمده‌اند چه شكوهى . خدايا به محمد (ص) بگو كه پيروانش حماسه آفريدند به على بگو كه شيعيانش قيامت بپا كردند و به حسين (ع) بگو خونش در رگها همچنان ميجوشد . خدايا تو خود ميدانى كه ما بايد شهيد شويم تا آينده بماند آرى همه ياران سوى مرگ رفتند در حاليكه نگران آينده بودند من با امام خمينى ميثاق بسته‌ام و به او وفادارم زيرا كه او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندين بار مرا باز بكشند و زنده‌ام كه كنند دست از امام نخواهم كشيد . و چند كلمه با خويشان : اول به پدر و مادرم كه زحمت زيادى براى من كشيدند با داشتن و نداشتن ما رو بزرگ كرديد و سربازى و فرزندى را پرورش داديد كه انشاءالله سرباز امام زمان شده . پدرم مادرم بخدا زبان و قلم نميتواند در وصف شما بگويد و بنويسد شما اينقدر براى من بزرگ هستيد كه حتم دارم كه مرا مى‌بخشيد و حلالم ميكنيد شما را بخدا مى‌سپارم و اميدوارم كه خدا از شما قبول كند و اجرش را در آن دنيا در نظر بگيرد برايتان . از خواهر بزرگم طلب آمرزش ميخواهم و در نبود برادرش صبور باشد و خدا را در نظر بگيرد و براى من گريه نكن چون تو با وجود 4 تا خواهرزاده خوبم به اندازه كافى فشار دارى از دخترانت بخوبى مراقبت كن و 4 زينب به جامعه تحويل بده و برادرت را شبهاى جمعه سرافراز كن و بر سر خاكس بيا . بخدا مى‌سپارمت ، باميد ديدار در بهشت . با سلام به برادرم بزرگم برادرى كه ايمانش باعث افتخار است از تو هم حلاليت مى‌طلبم و از تو ميخواهم كه منو دعا كنى و راه حسين زمانه خمينى را با قدمهاى محكمتر از قبل ادامه دهى . و تو خواهر و برادر كوچكم ميخواهم درستان را ادامه دهيد و مرا حلال كنيد و انقلابتان را يارى دهيد . از تمام آشنايان و دوستان حلاليت مى‌طلبم و از آنها ميخواهم كه حسين زمانه را يارى كنند . و چند كلمه با همسرم : همسرى كه بعد از من ؟؟؟ طفل را بايد بزرگ كنى مرضيه عزيز خدا ميداند هر وقت فكر شما سه نفر را ميكنم آه ميكشم و اين بخاطر اين است كه عقل من بجايى قدر نميده و در آخر سر بر خدا پناه ميبرم و از خدا كمك ميخوام كه وسيله خوشبختى شما بدست خودش جور بشه ، ميگه : هرچه تو خواهى نه آن ميشود هرچه خدا خواست همان ميشود ولى از خانواده خودم نهايت مهر و محيت را انتظار دارم از مادر زن و برادرزنم هم همينطور . مرضيه عزيز اميدوارم كه منو حلال كنى و راضيه و مصطفى رو عين گل بزرگ كنى و در صورت ازدواج جگرگوشه‌هايمان را به مادرم بسپر و تو ميخواهم كه خوب بزرگشون كنى . باميد پيروزى رزمندگان اسلام چند كلمه با مصطفى پسر شيرين بابا : بابا جون يادته كه گفتم ميخوام برم جبهه شهيد بشم تو گفتى بابا شهيد نشد ولى قسمت بابات اينطور بود كه به آرزوش كه ديدار خواهرش بود قبل از ؟؟؟ برسه ؟؟؟ پسرم اميدوارم كه اينقدر خانواده‌ام و مادرت ؟؟؟ محبت كنند كه اصلا بهانه بابا رو نگيرى بابا جان بخدا مى‌سپارمت و از فرسنگها راه دور از دل سنگر مى‌بوسمت همكنون ؟؟؟ . اين وصيت رو دارم مينويسم بخاطر دو فرزندم به ؟؟؟ بغض گلويم را مى‌فشارد و اشكم در آمده مرضيه خوبم را مى‌بوسم . خدايا بخودت مى‌سپارمش . در خاتمه همه را به خداى بزرگ مى‌سپارم و حلاليت مى‌طلبم . مدت 5 سال براى من رزوه بگيريد و مدت 5 سال نماز بگيريد . ماشين من رو حتما از كارخانه خاور بگيريد تا كمك خرجى بچه‌هاى من شود . به آقاى يوسفى بدهكارم پرداخت شود . خانه و اموال و دارائى من بايد به اسم همسرم - مصطفى - راضيه شود . حميد رودبارى 14/2/65