logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: عباس

نام خانوادگی: محمدي

نام پدر: محمد

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1345

سمت: امدادگر

محل تولد: سرپيشه

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل:

محل اعزام:

تحصیلات: دانشجوي ادبيات

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13601026

مذهب:

محل شهادت: شلمچه

شغل:

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

بسم رب الشهداء و الصديقين «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون» به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا كه تنها صاحب اختيار و خط دهنده‌ي بشر است و با درود و سلام بر اشرف انبياء حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) و ائمه‌ي اطهار كه هر يك با جانفشاني خود در راه خدا سمبل و نمونه‌ي آيندگان گشتند، به ويژه سالار شهيدان امام حسين (عليه‌السلام) كه با ريختن خون خود و يارانش راه و رسم زندگاني را به ما آموخت و فرمود كه اين مصيبت‌ها و سختي‌ها زودگذر و تمام شدني است. ولي به پاداش اين جانفشاني‌ها و فداكاري به نعمت‌هاي ابدي و بي‌پايان خداوندي خواهد رسيد و به ]تخت[ كرامت و بزرگواري تكيه خواهد زد و بادرود و سلام به گمگشته‌ي حضرت زهرا (سلام الله عليها) امام زمان تنها منجي عالم بشريت و فرمانده‌ي نيروهاي اسلام بر كفر جهاني و با درود و سلام بر نائب بر حق امام زمان(عج) خميني كبير آن قبل تپنده‌ي امت و بت شكن قرن و با درود و سلام بر رزمندگان اين سربازان حقيقي امام زمان. با حمد و سپاس خداوند منان را كه اين بنده‌ي حقير خود را با كوله‌باري پر از گناه به حضورش طلبيد و آن آرزوي ديرينه‌ي اولياء خود را نصيب اين بنده‌ي ناقابل كرد و من را سرافراز نمود. از دست و زبان كه برايد كز عهده‌ي شكرش به درآيد. و آن هم نصيب چنان بنده‌اي كه حتي فكرش را هم نمي‌كرد و خود را دور افتاده از اين نعمت الهي مي‌دانست. خداوندا! بايد از تو معذرت بخواهم از اين كه چيزي نداشتم تا در راهت بدهم و ايثار كنم و آن چه را كه در راهت دادم، همان امانتي بود كه در پيش من به وديعه گذاشته بودي و گرنه خود هيچ نداشتم. پروردگارا! تو را سپاس مي‌گويم براي اين بخششي كه به حال اين بنده‌ي ناتوان خود كردي و امانتي را كه چندين سال است از آن استفاده مي‌كنم، از من قبل كردي. باشد كه اين حركات و اين هديه‌ي ناقابل يعني دادن جانم را و ريختن خونم را از من قبول كردي. خداوندا! بايد از تو معذرت بخواهم از اين كه در پس دادن امانت به تو كوتاهي كردم. همانا تو رحمان و رحيم هستي. پيام من به امت شهيد پرور اين است كه با عمل و شعار خود جنگ را به نفع اسلام به پيش برند. در ضمن بايد بگويم كه بايد بكوشيد تا لباس ذلت نپوشيد و شما را دعوت مي‌كنم به پيروي از ولايت فقيه و تنها نگذاشتن امام امت، چون كه امام براي اين ملت به منزله‌ي قلب است و هر گونه سهل‌انگاري موجب از كارافتادن اين قلب مي‌شود و ديگر اين كه بايد خود شما سرنوشت خودتان را تعيين كنيد و شر صدام و صداميان و استكبار را از سر خود كم كنيد و مانند مردم كوفه نباشيد كه امام را تنها گذاشتند و آخر خودشان صدمات ناشي از آن را خوردند، چنان كه قرآن مجيد مي‌فرمايد: «ان الله يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» و در اين جا بد نيست كه انگيزه‌ي خود را از آمدن به جبهه بيان كنم. مهم‌ترين انگيزه‌اي كه هر فرد با به جبهه مي‌كشاند عشق به خدا و رسيدن به هدف اصلي يعني الله است. چون كه انسان در جبهه‌ها مي‌تواند خدا را ببيند و همچنين بهتر مي‌تواند خدا را شكر كند و ديگر اين كه طبق دستورات اسلام و ائمه و ولايت فقيه دفاع از اسلام و دفع ظلم و حفظ ناموس و انتشار دين و شريعت به هر فرد مسلماني واجب است. به خصوص ما كه خود را مسلمان و شيعه و پيرو ائمه‌ي اطهار و ولايت فقيه مي‌دانيم و در هر محرم و سوگواري به سر و سينه مي‌زنيم و مي‌گوييم:«حسين جان! اي كاش ما در روز عاشورا مي‌بوديم و تو را ياري مي‌كرديم!» هم اكنون وقت عمل است و اين كه خدا مي‌خواهد به وسيله‌ي اين جنگ ما را امتحان كند تا ببيند تا چه اندازه ما در اطاعت از قوانين اسلام موفق هستيم و به ما بفهماند كه در آن جهان ما نمي‌توانيم اعتراضي به خدا داشته باشيم و بهترين انگيزه‌ام اين كه سعادت خودم را هم در دنيا و هم در آخرت دراين جنگ و در اين راه ديدم و وقت را غنيمت شمردم تا بتوان ديني كه اسلام و ملت برگردن من دارند، ادا كنم. در آخر از همه‌ي همشهريان و همكلاسيان طلب مغفرت مي‌كنم، باشد كه اين درخواست عاجزانه‌ي من را بپذيريد، چون كه ديگر از دست من كاري ساخته نيست، و همچنين از مادر بزرگوارم و برادران و خواهران و اقوام طلب عفو مي‌كنم، به خصوص مادر بزرگوارم كه من را با شيره‌ي جان بزرگ كرد تا در بزرگي عصاي دستش باشم و مادرم و خواهرم و برادرم! به شما مي‌گويم كه صبر كنيد كه پيروزي نزديك است. «ان الله مع الصابرين». و در آخر به خانواده‌ام عرض مي‌كنم كه به مدت 75 روز روزه‌ي قرضي دارم. وصيت‌نامه‌ي برادر كوچكتان عباس محمدي 11/8/65 برابر با 28 صفر، رحلت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) و شهادت امام حسن مجتبي (عليه‌السلام) و شهادت امام رضا (عليه‌السلام).