نام: محسن
نام خانوادگی: لک
نام پدر: رضا
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1340/12/10
سمت: مسئول اورژانس تيپ 15 امام حسن (عليه السلام)
محل تولد: ازنا
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: متاهل
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13611121
مذهب:
محل شهادت: فكه
شغل: پاسدا ر
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
:نام :محسن نام خانوادگى :لك نام پدر :رضا كدشناسايى :1655880 تعدادصفحات :1 بسم الله الرحمن الرحيم وصيت نامه محسن لك عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ازنا متولد 1340داراى شماره شـــــــــــــناسنامه 1100صادره از اليگودرز به مورخ 14/7/61روز عيد غدير خم ؟؟؟قرآن كريم . واى مؤمنان با كفار جهاد كنيد كه در زمين فتنه وفسادى ديگر نماند وآيين همه دين خدا گـــــــــــــــردد پروردگارا شهادت را كه همانا مـــــــرگ در راه خودت واوليأت هست روزى من گردان هر چند كه من لـــــايق اين مـــــقاموالا نيستم ولى تو به هركس مى توانى عزت وافتخارببـــخشىمن عازم جبهه هاى حق عليه باطـــل هستم ونمــــى دانم كه چگونه از پدر ومادرم قدر دانى كنم به خاطر زحماتى كه در راه بزرگ كردن من كشيــده اند من نمى توانم مزد زحمات شما را تقديمتانبدارم اجركم عند الله .در مرگ من چراغانى كنيد وجشن بگيــريد تا منافـــــقان كـــــور دل بفهمند كه هم من وهم خانواده ام راه خود را خوب شناخته اند نمى خواهم كســانى كه از آنها نــــــفرت دارم به ديدن شما بيايند وشـــــما را دلدارى بدهند نمازهاى يوميـــــــه ونمازهاى جمعه را بپا بسيارداريد وراه مـــــرا ادامه دهيد وبراى اسلام تبليغ كنيد مادرم يادم مــى آيد زمانى كه مى خواستى مـرا بدرقه كنى در هر بار كه بــه جبهه مى رفتم بااين كه دو برادر ديگرم در جبهه بودند به خاطر اينكه مرا نـــــاراحت نكنى اشكهايت را در تــــاريكى شب پاك مى كردى وبا لبخندى كه همراه بغض پيچيده در گلويت بود مرا بدرقه مى كردى حالا نيز بعـــــد از شهادتم مى خواهم كه اين حالت را حفظ كنى وروح مرا با گريه هايت آزار نـــدهى آفرين بر تو مادر كه درس ايـثار وشجاعت را از هاجر آموختى وبه دست خود لباس نو بر تنم پوشيدى ومـرا به قربانگاه گرم خوزستان روان سـاختى وآفرين بر تو پدرم كه ؟؟؟كردن فرزندت را درراه خـــدا وبا پرتاب كردن سنگ براى دشمنان داخلى يعـــــــنى منافقان وهواى نفس اماره را از ابراهيم آموختى البته من چنين ارزشى ندارم كه خود را به اسماعيل تشــــــبيه كنم وتو همسرم از ايثار تو چگونه بگويم من قبل از ازدواجمان به تـو گفتم كه عمر من دوامى ندارد .گفتم لباس سـبز هر آينه كفن خونين من است ولى تو با روح بزرگى كه داشتـى با من ازدواج كردى وبعد از من هر تصميمى كه امام امت وخودت گرفتى اجرا كــــن خدا ترا درجه اى عظيـم عطا فرمايد .وچند كلامى با برادران پاسدار ايــن همسنگران قبل از شهادتم سخن بگويم برادران عزيز ؟؟؟خود را بـــــدانيد خداعلاوه بر امتيازاتى كه به همه مـــردم داده يك امتياز به شما داده وآن روح شهادت طلـبى وايثار است قدر اين نعمت را بدانيد بـــــرادران پاسدار از دژ مسـتحكم پاسدارى خوب پاسدارى كنيد چرا كه امروز سپاه المثناى روحانيت است .در اجراى حكم خدا غفلت نورزيد وبدانيـــد كه امت وامام پشتيبان شماست وشما امت شهيد پرور سد راه عزيزانتان در راه جهاد ويارى اسلام نشويد والان موقع امتحان است اين فرصــــــت گرانبها از چنگتان ربوده نشود قرآن مجيد مى فرمايد ؟؟؟(عنكبوت آيـــــه دو ) آيا مردم چنين پــنداشتند بصرف اينكه گفتند ما ايمان آورديم رهاشان كنند وبر اين ادعا هيچ امتحـــــــانشان نكنند .وبه قـــــــــــــول شهيد مظلوم آيت اللـــه بهشتى،بهشت را به بهاء مى دهند نه به بهانه امت قهرمان وشهــــــــيد پرور همچنان پايدار در مقابل منافقين كور دل بايستند تا ريشه آنان را انشاءالله بخشكانند .در ضمن پــــدر ومادرم مقدار زيادى نماز وروزه قضا دارم آنها را پول بدهيد تا اداء كنند اميـــــدوارم خدا از تــــقصيرات من بگــذرد واز تمام دوستان وآشنايان هر كس از من وجهى طلب دارد از پدرم دريافت كنــــــــد ؟؟؟فكر نمى كنم بدهكار بــــاشـــم فقط مقدارى وام از سپاه گرفته ام آن را به اقساط بپردازيد در آخر از همه شما مى خواهم كه هركس خــطايى از من ديده ويا باعث رنج او شــــده ام مرا عفو نمايد خداوندهمه شما را پيروز گرداند ورهرو راستين شهداء گرداند .واز مال دنيا چيزى ندارم كه سفارش كنم .سرباز كوچك اسلام ورهرو نا قابل امام وتابع احكام .