نام: محمدحسین
نام خانوادگی: زاده سلیم کاخکی
نام پدر: علي ابكر
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1334/09/10
سمت: مربي آموزش بهداري
محل تولد: گناباد
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: متاهل
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13621212
مذهب:
محل شهادت: جزيره مجنون - مفقودالاثر
شغل: پاسدار
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
خانوادهي عزيزم! از شما انتظار دارم، زماني كه از ميان شما رفتم، فكر نكنيد كه بيكس هستيد، شما صاحب داريد. شما كسي را داريد كه از من بهتر است. برويد دنبالش و بيابيدش. خانوادهي عزيزم! در اين جا ديگر مسؤوليت شما سنگين خواهد شد. اگر استقامت و شهامت حضرت زينب (سلام الله عليها) نبود، خون امام حسين هدر ميرفت. مادر فرزندانم! اميد فرزندانم! آيندهي بچهها به امروز شما بستگي دارد. مبادا شيطان گولتان بزند و خداي ناخواسته كاري كنيد كه درگير و گرفتار مسائل دنيا شويد و از تربيت فرزندان غافل بمانيد. مسألهي ديگر مادرم است. من هر چه دارم از مادرم دارم و ميخواهم شما هم تا حد امكان به مادرم رسيدگي كنيد. مادر من عاجز است و فعلاً به كمك شما نياز دارد. اجرتان با خدا. تا زماني كه مادرم زنده باشد، ميتواند در خانهي مسكوني مشهد واقع در 17 شهريور زندگي كند. كسي حق اعتراض ندارد. « ربنا افرغ علينا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الكافرين» اميد است كه در همين نزديكيها روانهي جبههي حق عليه باطل شوم و احتمال ديدار خداوند زياد است و من بر حسب وظيفهي شرعي بر خود لازم دانستم كه مطالبي چند را به عنوان وصيتنامه بنويسم و از بازماندگان تقاضا دارم كه به هر مطلبي كه مخالف اسلام و قرآن نيست، عمل گردد. من وكيل خودم را قرآن و اسلام قرار ميدهم و از برادرانم هم راضي هستم و از خانوادهي محترم خودم ميخواهم تا زماني كه برادرانم در خط اسلام و قرآن هستند، مثل هميشه دستوراتشان را اجرا نمايند و مطالبي كه بايد تذكر بدهم اين است: 1. از كليهي بازماندگانم تقاضا دارم كه نسبت به جمهوري اسلامي ايران وفادار باشند و به هر نحوي كه ميتوانند به انقلاب كمك كنند. نگويند كه انقلاب براي ما چه كار كردهاست، بگويند ما براي انقلاب چه كردهايم؟ 2. مادر عزيزم! سلام عليكم! شما از شيرهي جانتان مرا بزرگ كرديد و اين را هم ميدانيد كه عاقبت همه مرگ است. مادر! به خدا خميني، حسين زمان است. شما بايد با اسلام با روحيهي زيادي برخورد كنيد. من شما را به صبر و استقامت دعوت ميكنم. در صورتي كه از ميان شما رفتم، رفتارتان با خانوادهي من طوري باشد كه انگار من هستم. پس از درود فراوان به روان پاك شهيدان انقلاب اسلامي و به رهبر پرتوان انقلاب اسلامي ايران، بندهي حقير محمدحسين زادهسليم كاخكي، فرزند علي اكبر با شماره شناسنامهي 98 متولد 1334، صادره از كاخك، ان شاءالله تعالي عازم جبههي حق عليه كفر هستم و دو راه بيشتر برايم موجود نيست: يا جنگ با كفار و زنده ماندن و سرافرازي و يا كشته شدن و سعادت. راه ديگر من پشت كردن به جنگ است كه نتيجهاش سياه روزي است و بدبختي و من از اين راه برخدا پناه ميبرم. من به فضل خداوند راه اول را انتخاب خواهم كرد. ان شاءالله مطالبي چند بنا به وظيفهي شرعي مينويسم و اميدوارم كه مورد توجه قرار گيرد. 1. از خانهي مسكوني موقتي كه واقع در خيابان 17 شهريور، ميلان جنب پمپ بنزين، دست چپ، در پنجم است، مقدار يك دانگ و نيم باشد براي همسرم، خانم سكينه نوري و بقيه به حكم شرع اسلام عمل شود. 2. سال بايد تعيين شود و اگر بدهكاري دارم، پرداخت گردد. 3. به همسرم سفارش ميكنم كه مادرم را اذيت نكند و به مادرم و غلامرضا و عباس سفارش ميكنم كه همسرم را اذيت نكنند و به شايعات توجه نفرمايند و سهميهي حقوقي را كه دولت براي مادر ميپردازد، به ايشان پرداخت نمايند. 4. من از مادر مهربان و عزيزم درخواست ميكنم كه به وجود خودشان ببالند و نيرو بگيرند كه پسرشان دارد در راه اسلام قدم برميدارد و اگر من كشته شدم، اصلاً ناراحت نباشيد. چون راهي غير از اين نداريم. بايد بميريم. ولي چه بهتر كه به جاي مرگ سياه، با مرگ سرخ بميريم. 5. من سهميهي منزل كاخك و هر چند كه از خانهي بابا سهم من ميشود، به احمد و زهرا واگذار ميكنم. هر چه صلاح ميدانيد، عمل كنيد. 6. در عروسي خواهرم، زهرا به اسلام توجه كنيد و گول ماديات را نخوريد و من به همسرم تذكر دادم كه در عروسي زهرا و مسائل مربوط به آن با مادر همكاري كند. 7. تا هر زماني كه اسماعيل علاقه داشته باشد، ميتواند در خانهي فوق زندگي كند و خانه مال خودش است. چون ما در اسلام مالكيتي به آن صورت نداريم و هيچ كس حق ندارد اين كلمه را بگويد كه حسين مرده و صلاح نيست، اسماعيل يا احمد در اين خانه باشند. كسي حق ندارد از ايشان كرايه بگيرد و من از عباس و احمد خواهش ميكنم كه باعث تضعيف روحيهي بچهها نشوند و به خاطر خدا در تربيت بچهها بكوشند. به همسرم و احمد و عباس توصيه ميكنم كه با بچهها بلند و بد حرف نزنند و دست روي آنها دراز نكنند. چون اين كار در اسلام جايز نيست. 8. در خاتمه من از همسرم راضي هستم و از او خواهش ميكنم براي اين كه بهتر بچهها را تربيت كند، درسش را ادامه بدهد. او و فرزندانم را به خدا ميسپارم. اميدوارم خداوند چنان روحيهاي به آنها بدهد كه بتوانند در زندگي موفق و مؤيد باشند.