logo

شــهــدای دانشجو

شهدای دانشجو

نام: سیدیحیی

نام خانوادگی: نجفیان رضوی

نام پدر: حسن

سن:

سازمان/نیرو: نامشخص

تاریخ تولد: 1348/06/22

سمت:

محل تولد: مشهد

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: دانشجوی پزشکی

محل خدمت:

ملیت: ایرانی

تاریخ شهادت: 1366/02/02

مذهب: شیعه

محل شهادت: سردشت

شغل: دانشجو

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

شهید یحیی نجفیان رضوی در سال 1348 در دامن خانواده‌ای مومن و معتقد پا به عرصه‌ی وجود نهاد. مادر ایشان دوران شیرخوارگی را همواره با وضو به ایشان شیره‌ی جان می‌داد. یحیی در خانواده‌ای مذهبی تربیت شده و از سن 7 سالگی نماز خواندن را فراگرفته و این فریضه مهم را به جا می‌آورد. بعد از طی دوران کودکی وارد دبستان کمال تربیت شده و به تحصیل در مدرسه مشغول شد. دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمائی دلشاد واقع در خیابان پاستور با موفقیت به پایان رساندند. دوران دبیرستان را در دبیرستان شهید مهدی حکمت مشغول به تحصیل شده و در کنار درس به فعالیت‌های دیگری نیز می‌پرداخت که از آن جمله می‌توان به عضویت در انجمن اسلامی دبیرستان، شرکت فعال در برپایی مراسمات و تظاهرات به همراه برادرشان، اشاره کرد. شهید نجفیان در سال 65 در رشته پزشکی دانشگاه مشهد قبول شدند. ولی قبل از شروع درس‌ها برای مرتبه اول به جبهه‌ی کردستان رفت و بعد از بازگشت از جبهه یک ترم از دانشگاه را سپری کرد و دوباره به اهواز اعزام شد. با شروع عملیات کربلای 10 برای سومین بار در بهار 1366 به ناحیه‌ی ارتفاعات سلیمانیه عراق اعزام شد. وقتی شهید برای آخرین ...

وصیت‌نامه‌ام را با نام پروردگاری شروع کرده‌ام که انسان در هر زمان و هر مکانی به او احتیاج دارد. چه در شادی‌ها و چه در غم‌ها، چه در زندگی این دنیا و چه در زندگی ابدی، همه چیزمان از این رب است و کسی که خدای خودش را داشته باشد دیگر احتیاجی به چیز دیگری ندارد و کسی که همه چیز داشته باشد و خدا را نداشته باشد هیچی ندارد، بلی این الله است که شایسته است برای انسان و این بعد معنوی انسان و روح آدمیت اگر به سرمنشأ خود برسد آرام می‌گیرد. اما چطور رسیدنی، این رسیدن بهتر است دو طرفه باشد، آری و دوطرفه است در صورتیکه فرد بخواهد، در صورتیکه آنچنان خود را بسازد که خودش و درونش مالامال از عشق به الله باشد و چیزی و مهر کسی دیگر در دل او جای نداشته باشد و یا اگر هم وجود دارد منشأ گرفته از عشق به لقاء الله باشد. شما یوسف جان سنگر درس را حفظ کن البته اصرار چندانی ندارم که خودت را ناراحت کرده باشی و همچنین اگر مقدور بود وقتی اسلحه از دستم افتاد می‌خواهم تو آنرا برداری و با این دشمن از خدا بی‌خبر بجنگید.