نام: علیرضا
نام خانوادگی: حلاجی
نام پدر: عباسعلي
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1344/02/01
سمت: امدادگر
محل تولد:
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13641124
مذهب:
محل شهادت: فاو
شغل: پاسدار
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
:1245539 - حلاجى - عليرضا بسم الله الرحمن الرحيم اين وصيتنامه ها انسان را مى لرزاند و بيدار مى كند .« امام خمينى » به نام هستى بخش جهان به نام خالق جسم و جان هم او كه خلق كرد و جان را هم مىگيرد هم او كه روزى زمين و كرات را خلق كرد و روزى را مىآورد كه زمين از هم مىپاشد ، دريا خشك مىشود ، ماه دو نيم مىشود و قيامتى بر پا . خدمت منجى بشريت امام زمان سلام ا... عليها سلام عرض كرده و خدمت امام عظيم الشأنمان امام خمينى درود فراوان . در ميان برادران دريادل بسيجى و سپاهى وظيفه بوديم همان آنهايى كه در ميانشان پيرمرد و چندين و چند ساله و بسيجى نوجوان ميانشان پيدا مىشود . خبر دادند كه به خط شويد و تجهيزات بگيريد و آماده شويد . آن لحظهاى كه منتظر آن بوديد و دعاها مىكرديد فرا رسيده و نزديك تر مى شود بعد گفتند وصيتنامه هايتان را بنويسيد كه انشاءا... اگر رفتيد و نيامديد چيزى به ياد بود گذاشته باشيد . اول نمىخواستم بنويسم با خود مى گفتم خدايا من براى چه بنويسم مگر من هم رفتنى هستم من را چه به اين حرفها اما از آنجائى كه خداوند لاشريك رحم و كرمش زياد است و راه دادن شخصى گناهكار به درگاهش آسان است وصيتنامهها را مىنويسم : و از همه شما خانواده عزيز و محترم طلب آمرزش و التماس دعاى خير دارم گرچه در اين مدت كه زنده بودم وجودم براى شما اسباب زحمت و دردسر بود از بدو تولد كه مادر و پدر چه سختىهايى كشيدند در طى مدت كودكى نيز مايع دردسر براى شما بودم خودم اين را مىدانم و اين را هم به خوبى حس مىكنم وجود يك انسان با اين همه گناه و خطا و بىادب در ميان شما پدر و مادر عزيز و گرامى و زحمت كش و پاك دامن باعث افتخار است و خداوند متعال اين نعمت را به من كه لايقش نبودم عطا فرمود و به خاطر همين هم هست كه الان شروع به نوشتن وصيتنامه مىكنم چون خوبى و لطف و ادب و محبت شما را الآن مىفهمم واقعا وجود شما پدر و مادر عزيز و گرامى باعث افتخار است براى ما فرزندان . البته براى آنكس كه قدر شما را بداند . من كه قادر نبودم و لايق آن نيز نبودم انشاءا... برادر و خواهرانم شكر اين نعمت را بجاى آورند . پدر عزيز و شما اى مادر گرامىام هر چند گفتن اين حرف بىجاست و شما خود از اخلاق حسنه و درست برخورداريد اما براى خالى نبودن عريضه مىكرديم نسبت به فرزندان خود محبت را نشان مىدهيد بهتر نشان دهيد لطف مى - كنيد بيشتر لطف كنيد طورى باشيد كه بيشتر درك كنند و دوستى ميان فرزند و پدر و دختر و مادر مانند دو دوست باشند فاصلهاى ميان خودشان حس نكنند و هم ديگر را مثل خود درك كرده و مسائل را در دل نگه ندارند اخلاق و رفتار بايد طورى باشد كه شخص مقابل راز دل و درد دلش را به شما بگويد خداى ناكرده در دل نگه ندارند و نعوذ و به ا.... باعث ناراحتى جزئى شود ناراحتى بزرگ كه از ذهن به دور است و الحمد ا... اين در خانواده ما نيست انشاءا... در هيچ خانوادهاى نباشد و اگر هست رفعاش كنند . نسبت به محتاجان و تنگدستان با سخاوتتر باشيد اينها كه مىگويم هستيد نه اين است كه تعارف مىكنم و مزاع ميگويم بلكه فضل و بخشش و مقاومت در برابر سختى و مشكلى شما را به عين ديدهام نماز را كوچك نشماريد چون هرچه هست از نماز و روزه و عزادارى است اينهاست كه انسان را احياء مىكند و زنده مىكند و مجاهد مىسازد ، خانوادهاى مىپرورد كه سه پسرش را داده مىگريد چيزى نيست فرزندان ديگر را هم خواهم داد خانوادهاى را مىسازد كه هر خانواده رزمندهاش سرمشق باشد براى ديگر كشورها . خمس و زكوة را حتما بدهيد چون انسان فكر مى كند مالش يا پولش چون از راه درست كسب شده صد درصد حلال است و مانعى ندارد من معتقدم و اين تجربه را هم بسيار كسب كردهام كسى كه خمس و زكوة مالش را نمىدهد اين را بداند كه مالش خالص نشده يا آسيب مىبيند امكان كم شدن مالش هست امكان دزديدن مالش هست و امكان از بين رفتن مالش نيز هست بارها براى من تجربه شده كه اساس و اجناس شخصى به مدت زيادى بيرون و در دسترس ديگران بوده ولى كسى نبوده است كه آنرا بدزد ولى به عكس كسى كه خمس نداده و حرام و حلال قاطى شده است و چيزش يك طورى شده است . از كليه برادران و خواهران عزيز حلال بودى طلبيده التماس دعا دارم . پدر عزيز ادب شما جدا قابل تحسين است من بارها پيش دوستانم از محبت - صبر - شكيبائى - حوصله و ادب شما صحبت كردهام اميدوارم برادرم از وجود شريف شما استفاده كند . مادر و اى پدر عزيز در اين اواخر سعى كردم رضايت شما را جلب كرده شما را خوشحال سازم ميدانم كه نتوانستم انشاءا... برادرم بتواند جبران كند و صفت شاكر بودن صبر داشتن در مقابل داشتن درد و ؟؟؟ ... ؟؟؟ مادر عزيزم بسيار ديدهام . برادر عزيز و شريف ابراهيم بارها به ديگران گفتهام كه شما باعث افتخار من هستيد و و خيلى از من بهتر با قلبى صاف خالى از گناه با استمرار مطيع با سليقه و پرتلاش خداوند عزتتان بدهد اين كم است در شأن سرباز امام زمان بيشتر از اينها بايد تلاش شود . اما خواهران با دامنى پاك راه زينب را مىروند جدا مانند مادرشان باصبرند در مقابل مشكل و سختى بسيارى از موارد با ادب و چيزهايى ديگر اما اى خواهران عزيز و گرامى مرا بايد ببخشيد كه حق برادرى را به جاى نياوردم نتوانستم هم دردى شما را حل كنم . گر در رهت بلاست ، بلا مىخرم بجان دشوار گرچه ، راه ترا مىخرم بجان آنجا كه رأى توست ، به سر در مناى عهد رقصيدن بخوان . بخدا مىخرم بجان لبيك گوى عشقم و باران نيزه را بارى به يك نگاه شما مىخرم بجان چون درد خوشتر است براى قبول دوست من درد را بجاى دوا مىخرم بجان با دل ز ملك و بخت سلميان سخن بگوى درويشم و سبزى صفا مىخرم بجان دل در نماز عشق بجان ايستاده است محراب را به فرق دو تا مىخرم بجان بخاطر همه چيز مرا ببخشيد چون اگر شما ببخشيد خدا نيز مىبخشد . « انشاءا... » عليرضا حلاجى