logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: سیدمحمد

نام خانوادگی: عظیمی (الیکائی)

نام پدر: سيدرمضانعلي

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1348/02/15

سمت: امدادگر

محل تولد:

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: راهنمایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13670106

مذهب:

محل شهادت: حلبچه

شغل:

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

: 1523402-عظيمى‌لله كايى-سيدمحمد بسمك اللهم بسم رب الشهدا وصيت‌نامه شهيد«سيدمحمدعظيمى» خداوند از مومنان جانها و مالهايشان را خريدارى مى‌كند كه در برابر آن بهشت از آن آنان باشد.آنها در راه خدا پيكار مى‌كنند و مى‌كشند و كشته مى‌شوند ،اين وعده حقى است بر آنها كه در تورات و انجيل و قرآن آمده است. ابتداى كلام بنام او كه نامش زيباترين نامهاست و به ياد او كه يادش مرهم است و او كه آشناى دل دردمندان و انيس جان سوختگان است و شكر و سپاس او را كه عطوف بر بندگان و رحيم بر مذنبان است.آن خدائى كه جان را به سوى جانان ميل بخشيد و اين تن كثيف و خاكى را به عالم لطيف و پاكى رهنمون ساخت . و اما بعد شهادت مى‌دهم به يگانگى حضرت حق تعالى و رسالت انبيا از آدم (ع) تا زيور موجودات و مفخر كائنات حضرت خاتم المرسلين محمدبن عبدالله (ص) و با تداوم راهش با ولايت على (ع) و زعامت فرزندانش و امامت قائم اوصيا حضرت مهدى (عج) و نيز شهادت مى‌دهم بر روزى كه همه بايد جوابگوى اعمال خود باشند. اما افسوس كه اين شهادتمان لطفى است و در اعماق وجودمان جاى نگرفت و اينك بار پرورگار نمى‌دانم چگونه عشق تو مرا بدين سوى شتابان كرد،الها مى‌دانستيم كه تو متاع پاك رو و كالاى نيكو را خريدارى پس چگونه شد كه اين زنگار ناچيز را خريدار گشتى .معبودا مگر من چه چيزى جز گناه،آلودگى،ناپاكى،سياهى به كوله‌ام گذاردم،غفورا مگر من چه هستم جز هواى نفس ، عزيزا مگر من چه گفتم جز حرف گزاف و چه شنيدم جز گفتار بيهوده،بنده نوازا به رحمات واسعه‌ات و به بركات غبارى كه از زير گامهاى رزمندگان برخاسته و بر اين چهره تار من جاى پا گذاشته از گناهانم درگذر و بر اين اندام ناچيزم چون نوك سوزنى ،رحم كن اگر چه خارى در گلزار جبهه هستم. اما شمائى كه بعد از من چند صباحى بيش در اين دنيا نخواهيد ماند و دير يا زود بايد كوله سفر را بربنديد و به آن عالم كه جاودانى است كوچ كنيد،اين زندگى اندك خود را دريابيد و همانند من بى‌توشه به سفر نرويد،و اى ياران گوش دل باز كنيد و كلام خدا را در امور نصب العين خويش سازيد و با وحدت قلوب اهل ضلالت را در هم كوبيد. خصوصا شما اى عزيزان و برادران دلهاى قوى و ايمان استوارتان و همت‌تان بلند باد بكوشيد در اين طريق از شاخه‌هاى پربار درخت تنومند معارف و احكام و اخلاق اسلام خوشه برچينيد و جمع اسلاميتان را با معنويت و نورانيت بيشتر حفظ كنيد. اما پدر و مادر عزيزم:شما را در اين دنيا بيش از هر چيز ديگر دوست مى‌دارم و از اين كه پسرتان در راه خدا شهيد شد ناراحت نباشيد بر فرزند خود و تمامى نعمات الهى به ديده امانت الهى بنگريد كه بايد به صاحب آن يعنى حضرت حق تعالى تحويل نمائيد پس در فقدان من صبر پيشه كنيد و شكرگزار خدا باشيد و بدانيد كه تمامى اين رنجها و عذابها و فشارها مصائب و بلاها براى بيمه شدن در برابر رنج موت ،عذاب برزخ و فشار قبر و مصيبت قيامت و بلاى آتش است .پس خوشا بر حال آنان كه در اين امتحان الهى نلغزيدند و اين هديه خدا را به جان پذيرا شدند و توجه و اتكالشان بر خدا افزون گرديد. مادرم خوشحال باش كه چنين پسرى را تربيت كردى و در اين راه فرستادى و بدان در روز قيامت و نيز در دنيا روس پيد درگاه خداوند هستى و مقامى بس عظيم در نزد او دارى در شهادت من غمگين نباش و اما اگر خواستى گريه كنى بر مظلوميت حسين (ع) گريه كن. مادرم اگر از اين پسر حقيرت رنج و آزارى ديده‌اى به حضرت فاطمه زهرا (س) قسمت مى‌دهم كه مرا ببخشى زيرا كه من نمى‌توانم در قيامت جوابگو باشم و نيز دعا كن كه خداوند از تمام گناهان پسرت درگذرد و نيز بدان كه من امانتى از طرف خدا بودم و بالاخره بايد اين امانت به صاحبش برگردد.حال چه بهتر كه در اين راه و اينگونه برگردد و خداوند شما را به سلامت بدارد و به شما عمرى طولانى همراه با موفقيت و سلامتى توام با عبادت و بندگى عنايت فرمايد. اگر اشك مى‌ريزيد بر حسين (ع) اشك بريزيد كه ديده‌هاى گريان بر حسين (ع) امان از آتشند و به ياد آوريد آن لحظه‌اى كه زينب (س) به بالاى پيكر خونين برادر ايستاد و رو به آسمان كرد.با او هم‌آوا شويد كه «اللهم تقبل منا هذا قليل من القربان»خداوندا اين قربانى كوچك را از ما پذيرا باش باشد كه قربانى بى مقدارتان در درگاه احديت پذيرفته شود. و بدانيد كه اين حالت ظاهر موضوع است و باطن آن بسيار دلنواز است و آخرتى نيكو دارد زيرا بالاخره انسان بايد از اين دنيا برود حال هر چه زودتر،گناهانش كمتر پس جاى هيچگونه ناراحتى نيست بلكه خوشحال كننده است كه انسان به آتش جهنم دچار نگردد و در سايه نعمات الهى قرار گيرد.از برادرانم مى‌خواهم كه ادامه‌دهنده راه شهداى اسلام باشند و امام را تنها نگذارند و در عين حال مواظب پدر و مادر باشند و از خواهران مراقبت كنند و نيز در درسهايشان زياد اهميت دهند طورى كه به دانشگاه راه يابند و از آن طريق به اسلام و جامعه خدمت صادقانه كنند. از خواهرانم مى‌خواهم كه زينب‌وار زندگى كنند و نگذارند كه دشمنان و منافقان از طرز زندگى آنان بهانه‌اى بدست آورند خواهران عزيزم دوست دارم كه شما رهرو زينب (س) باشيد و پيام شهدا را شهر به شهر و ديار به ديار برسانيد خواهرانم در حفظ حجاب خود بكوشيد زيرا در غير اين صورت در درجه اول خدا و پيامبر و ائمه و فاطمه (س) و نيز در درجه دوم من و ديگر شهدا از شما راضى نخواهيم بود و در قيامت مسئوليد و بدانيد با حفظ حجاب و عفت مى‌توانيد به اسلام و مسلمين و اين انقلاب خدمت بزرگى انجام دهيد.البته حجاب شما بايد زهراوار باشد،زينب‌وار باشد،نه مثل خيلى‌ها. به اندازه شش ماه نماز قضا و يك روزه باكفاره براى بنده انجام دهيد و از همه از قول من طلب بخشش نماييد و هم شما و هم ديگران بنده را حلال كنيد. از همگى شما التماس دعا دارم والسلام على من التبع الهدى 20/10/1366 خادم الخادمين المهدى سيدمحمد عظيمى