نام: حسن
نام خانوادگی: کارشکی
نام پدر: غلامرضا
سن:
سازمان/نیرو:
تاریخ تولد: 1344/02/04
سمت: امدادگر
محل تولد: كارشك
تاریخ اعزام:
وضعیت تاهل: مجرد
محل اعزام:
تحصیلات: راهنمایی
محل خدمت:
ملیت:
تاریخ شهادت: 13620508
مذهب:
محل شهادت: مهران
شغل: دانش آموز
محل مزار:
محل سکونت:
قطعه/ردیف/شماره:
با سلام و درود فراوان به پدر و مادر مهربانم كه مرا به سن بلوغ رسانده تا حال بتوانم در راه اسلام و مكتب خود عليه مستكبرين جنايتكار بجنگم و آنها را از كشور اسلاميمان بيرون برانم. تقاضايي كه از پدر و مادرم دارم اين است كه براي من گريه نكنند و خندان باشند. تا جايي كه توان دارند، از نظر مالي ] به نيازمندان[ كمك كنند و خواهش ديگري كه دارم در سر نماز خود امام خميني را دعا كنند. پدر و مادر جان! آيا كسي در سر نعش علي اكبر بود كه گريه كند يا وقتي كه امام حسين در صحراي تفتيدهي كربلا افتاده بود و هر چه اهل بيت ميگشتند، نميتوانستند نعش آن حضرت را بيابند و براي آن حضرت گريه كنند در اين راهي كه من قدم گذاشتهام ميدانم كه هميشه مهدي با ماست و اميدوارم كه به آرزوي خودم رسيده باشم و آن آرزويم شهادت بود. و برادرم ناصر اميدوارم كه تو هم ادامهدهندهي راه من باشي. هر چند كه ميدانم ازدواج كردهاي و خيلي جدايي از همسر سخت است. ولي بايد اين خوشيهاي زندگي را كنار بگذاري و ادامهدهندهي راه انبيا باشي و اگر نتوانستي به جبههها بروي، لااقل در همان پشت جبهه خدمت كن و براي ديگران الگو باش و خواهشي كه از تو دارم اين است كه پدر و مادر پير را تنها نگذاري و تو اي خواهرم، زهرا! اميدوارم كه فرزنداني بارآوري كه در آينده دنبالهرو خط سرخ شهادت باشند و در تربيت آنها كوشا باش.اميدوارم كه تكتك شما مرا ببخشيد و براي من گريه نكنيد كه من به آرزويم رسيدهام و اين جبهه مدرسهاي است كه معلم آن خداست و كتاب آن قرآن است و مدرك پايان تحصيلي آن شهادت است. پس چنين مدرسهاي را بايد ارج نهاد و به سوي آن شتافت. سخن ديگر من با ملت قهرمان و شهيدپرور ايران اين است كه فرزندان خود را به جبهههاي حق عليه باطل بفرستند تا با خون خود نهال اسلام را آبياري كنند و اگر فرزندي نداريد، حداقل با كمك مالي و در صحنه بودن و با از بين بردن منافقين، دين خود را نسبت به انقلاب ادا فرماييد. چرا كه اگر اينكار را نكنيد، مسؤول خواهيد بود. تاريخ: 3/4/62 حسن كارشكي