logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: ابراهیم

نام خانوادگی: وطن دوست

نام پدر: علي

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1343/07/15

سمت: امدادگر

محل تولد:

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: مجرد

محل اعزام:

تحصیلات: دیپلم

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13650418

مذهب:

محل شهادت: مهران

شغل: -

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

:1811807- ابراهيم وطن دوست بسم ا... الرحمن الرحيم ا... اكبر، ا... اكبر، اشهدان لااله الاا... اشهدان محمدا رسول ا...،اشهدان عليا ولى ا... الحمدلله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا ا... سپاس و ستايش مخصوص خداوند بزرگى است كه دلهاى بندگان گنهكارش را بسوى خود متوجه كرده و آنان را عاشق خود ساخته است خداى خوبم چه بد كه تو را تازه شناخته ام چند صباحى بيشتر نيست كه خود را با تو يافته ام، در هر كجا و هر راهى نور تو را فرا راه خويش مى يابم كه به من اميد رفتن مى دهد. خداى بزرگ من دوست دارم دوست داشته باشم و عاشق آنم كه عاشقت باشم، جانم چه ارزشى در مقابل عظمت و بزرگى تو مى تواند داشته باشد، سرم را به تو مى سپارم و قلبم را براه تو مى اندازم و تنها از تو يارى ميجويم چرا كه غير از تو كسى را ندارم، خداوندا از اعماق وجودم به تو ايمان دارم، ذره ذره هاى وجودم به عظمت و بزرگيت اذعان دارند و به وجود تو گواهى مى دهند، خداوندا مصمم در راه رضاى تو گام بردارم مرا در اين راه ثبت قدم بگردان، آمين يا رب العالمين حسين جان خوشحالم در راهى قدم برداشته ام كه تو را راهبر مى بينم چراغ فروزنده خون سرخ توست كه راهنماييم مى كند، مولايم مى دانى كه شرمنده ام، سراپا تقصير اميد شفاعتت را دارم. يا حسين (ع) امام خوبم به راستى و پاكيت صد البته ايمان دارم، تو را اميد پابرهنگان و ضعيف نگهداشته شدگان زمين ميدانم. رهبرم، كور شوند آن چشمهايى كه تو را نمى توانند ببينند بشكنند آن دستهايى كه بر ضد تو به تكاپو افتاده اند و از حلقوم كنده شوند آن زبانهايى كه مغرضانه مى كوشند تو را از ميان قلبهاى ما ببرند. پيشوايم، بدان تا زمانى كه اندك خونى در رگهاى ما مى جوشد از تو و راه تو و دين تو دست بردار نخواهيم بود. در اين آخرين ساعاتى كه خود را براى نبردى ديگر با دشمن زبون و متجاوز آماده مى كنيم چند سطرى هر چند كوتاه بعنوان وصيت نامه مى نويسم. البته به نظر من شهيد وصيت نامه نميخواهد خون شهيد بهترين وصيت كننده است، خون سرخ شهيدى كه مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح داده است بالاترين وصيتها را به گوشهاى شنوا و دلهاى آگاه ارزانى ميدارد كجاست آن قلب پاكى كه راه شهيد را درك كند ؟؟؟؟ خون شهيد را بر دوش خود احساس كند؟ كجاست آن جوانمردى كه اسلحه شهيد را بار ديگر بسوى خصم زبون نشانه رود؟ كجاست آن انسانى كه، ديگر باور كند دشمن در منزلش خانه گزيده، شهرهاى كوچك و بزرگش را به ويرانى كشانده و قلبهاى مردان و زنان جوان را به آتش كشيده است برادرم آيا نرسيده است آن زمانى كه احساس كنى ديگر زمان حركت فرا رسيده است؟ برخيز برادرم شتاب كن كه لحظه، لحظه نبرد است و گاه، گاه پيكار بيش از اين مجال ماندن نيست اگر مسلمانى و اگر به آيين محمد (ص) اعتقاد دارى، لااقل اگر به آزادى و - ؟؟؟؟ در اين راه بگذار. پايت را محكم برجاى پاى شهيدانى بگذار كه ذره ذره وجودشان عشق و شور بوده است. نمى دانم از عشق چه ميفهمى، من خود نيز هنوز عشق را نشناخته ام ولى ميشناسم كسانى كه شناخته اندش. بارها ايشان را ديده و تجربه كرده ام. در كتابهاى لغت بدنبال معنى كلمه عشق نگرد به اينجا بيا كه اينجا سراپا عشق و صفاست. بيا و مردان عشق را نظاره گر باش، بيا و برادرانت را ببين كه خورشيد شهادت بر سرشان تابيده است ولى تنها چيزى كه در نظرشان كوچكترين ارزشى ندارد، مرگ است. در زير آتش دشمن اينهايند كه عاشقانه تكبير گويان به پيش مى روند و قلب خصم زبون را آماج خشم و كينه خود قرار ميدهند، برادر همرزمش، دوست ديرينه اش در كنارش به لقاى يار مى پيوندد و اوست كه برحال خود مى گريد، مصممتر و با قامتى افراشته تر پيش مى رود. جوانمرد ديگر با داشتن چندين فرزند دلاور بهمراه آنان تن به نبرد و پيكار بخشيده است آن ديگرى درس و زندگى را يكسره بوسيده و بكنار گذاشته است چرا كه نياز را احساس كرده است و معتقد است كه دين و ميهنش در خطر نابودى است. برادرم به پيران سالخورده دنيا نگاه كن ببين آيا هنوز ميل به وفات دارند؟ هنوز از زندگى سير شده اند؟ هر روز ميلشان بيشتر و بيشتر مى شود مطمئن باش كه تا خود نخواهى دل نتوانى كند . اراده و ايمانت را تقويت كن و نداى حسين را بشنو كه يار مى طلبد. خداوندا شاهد باش كه من آنچه در توان داشتم به عرصه وجود گذاشتم تو خود نيز قلب اينان را بسوى خود متوجه فرما، آمين براى خانواده ام پدر و مادر بزرگوارم، ساليان متوالى نازپروريدم مطمئن بودم كه اگر صد سال ؟؟؟ به جبران مى پرداختم اندكى نمى توانستم گوشه اى از زحمات بيدريغ شما را جبران كنم ولى با شهادتم اميدوارم. اميدوارم شهادتم مورد رضاى خدا قرار گيرد تا بتوانم در سراى ديگر بدنبال شما بسوى معبودمان برويم و در كنارش با آقايمان مهدى(ع) بسر بريم عاجزانه تقاضاى حلاليت دارم حلالم كنيد كه سخت محتاجم. خواهر خوبم پاسدار حرمت خون شهيدان باش شهيد به گريه محتاج نيست كسى را مى خواهد كه در تمامى جبهه ها به ياريش برخيزد و خونش را هميشه گرم وجودشان نگاهدارد مطمئنم كه مراقب هستى دنيا اسيرت نكند، زندگى تا آنجايى زيباست كه خدا در كنارش با تمام وجود خودنمايى كند زندگى بدور از سايه پروردگار به پول سياهى نمى ارزد. حلالم كن، التماس دعا برادر بزرگوارم مسعودجان، وظيفه نگهدارى و پاسدارى از خون شهيد از اين به بعد مانند هميشه به گردن توست، چشم اميدم بعد از خدا به توست سعى كن بر دهان كسانى بكوبى كه راه شهيد و خون شهيد را به بازى مى گيرند بدان كه در همه حال شهدا نظاره گر اعمال و رفتار ما مى باشند. برادر خوبم شش ماه نماز قضا و سه ماه روزه امسالم را به تو مى سپارم. التماس دعا حلالم كن. خواهران و برادران خوبم صحبت من با شما همان صحبت با برادرم مسعود است. برايم فراوان قرآن بخوانيد. خواهران و برادران بزرگوارم، پدر و مادرم را به شما مى سپارم. از تمام اهل فاميل عاجزانه تقاضاى حلاليت دارم. التماس دعا ابراهيم وطن دوست 9/4/65 - مهران