logo

شــهــدای امدادگر

شهدای امدادگر

نام: ناصر

نام خانوادگی: صالح آبادی

نام پدر: فلامحسين

سن:

سازمان/نیرو:

تاریخ تولد: 1345/01/01

سمت: پزشكيار

محل تولد: سبزوار

تاریخ اعزام:

وضعیت تاهل: متاهل

محل اعزام:

تحصیلات: ابتدایی

محل خدمت:

ملیت:

تاریخ شهادت: 13660223

مذهب:

محل شهادت: ام الرصاص

شغل: پاسدار

محل مزار:

محل سکونت:

قطعه/ردیف/شماره:

ما همه از خداييم و به سوي او مي‌رويم. پدر عزيز و مادر گرامي! اميدوارم ممن گمراه بيچاره را كه هر چه شما مي‌گفتيد، گوش نمي‌كردم، ببخشيد و حلالم كنيد.مادر جان از تو تقاضايي دارم. پس از مرگ من گريه و زاري و ناله و فغان نكن كه باعث شادي دشمنان مي‌شود. مادر جان! آرزو دارم كه پس از مرگم خانه را چراغاني كني و طوري باشي كه مردم بگويند «حجله‌ي عروسي بسته است.» و شما اي پدر گرامي! در مرگ من ناراحتي به دل راه ندهيد و با صلوات روح مرا شاد كنيد و وقتي خبر شهادت مرا آوردند، به ياد علي اكبر و علي اصغر حسين (عليه‌السلام) و ياد رقيه و زينب (سلام الله عليها) باشيد و ببينيد كه ما چه قدر در مقابل آن‌ها ناچيز بوده‌ايم. مادر عزيز و گرامي‌ام! مي‌دانم كه غم دوري فرزند مشكل است. زماني را به خاطر بياور كه من كودك بودم و تو مرا با خود به مجالس عزاي امام حسين (عليه‌السلام) مي بردي. اينك بخواه كه دوباره مصيبت امام حسين (عليه‌السلام) را جاي مصيبت فرزندت بخوانند. صبر كن تا با صبرت مشتي محكم بر دهان ياوه‌گويان و خائنان به انقلاب اسلامي و قرآن زده باشي. پدر جان! مي‌دانم كه براي شما فرزند خوبي نبودم. مرا به خاطر اين بي‌توجهي عفو نماييد. مادرم! برادر كوچكم، مهدي را چنان بپروران كه بعدها از روي فرزندان كوچك شهدا خجل نباشد. به اميد آزادي قبله‌ي اول مسلمين، قدس عزيز و برقراري نماز جماعت در صحن و سراي اباعبدالله الحسين به امامت روح الله و با حضور امت حزب الله به همت جندالله، با پيروزي بر عدوالله.