Page 44 - Untitled
P. 44
جراحی حیاتبخش کار بزرکی اســت که مظلوم واقع شــده ملی داشــته باشد را کمتر نشــان دادهیم .من آمدم اینجا که نشریه فرهنگی ترویجی بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت
اســت 3500 .نفر از جمعیت صدهزار نفری جامعه پزشــکی عــرض کنم ما بــا تمام قوا آمــادهی همکاری و مشــارکت در
در جنــگ ،که 85درصد اینها داوطلب و بســیجی بودند ،به همهی فرمها و ســاختارهای هنری و برنامه-ســازی هستیم 42
و دعــوت میکنیم از همهی هنرمندانی کــه طرح یا ایدهای
شهادت رسیدند ،که 2500نفر اینها امدادگر بودند. دارنــد تا شــخصیت و هویت اصلــی جامعه پزشــکی را احیا
همیــن آقای پزشــکیان ،رییس جمهــور عزیز ،جــزو همین کنیــم و از همگان دعوت میکنیم که برای این کار ،هنر را به
تیمهــای اضطراری بود و با یک تلفن مــا از آذربایجان با تیم
خود بــه منطقه عملیاتی میآمد .یا دکتــر ظفرقندی به طور استخدام خود بگیرند».
عندالله ،هــر کجایی که لازم بود ،خدمــت میکرد .ما کاری بعد نوبت به رضا اسماعیلی ،شاعر و پژوهشگر ادبی رسید که
را شــروع کردهایم که اکنون در ابتدای آن هســتیم تا بتوانیم غزلی در باب خرمشــهر و ســپس این غزل زیبا را برای حضار
این تجربیــات را به جوانها منتقل بکنیم .خیلی حرفها در
سینه دارم ولی نمیخواهم وقتتان را بگیرم .از سرکار خانمها در سالن بخواند:
شــفیعی و طاهری که این آثار باارزش را آفریدند هم تشــکر ما بر چکاد خوف و خطر ایستادهایم
با درد و داغ و خون جگر ایستادهایم
میکنم» در فتنهخیز حادثهها قد کشیدهایم
بعد از ســردار فتحیان ،سرلشکر رحیم صفوی به روی صحنه در روشنای صبح ظفر ایستادهایم
ما شهرهایم در همه عالم به عاشقی
رفت و حرفهای خود را با این بیت شعر آغاز کرد: با داغ عشق ،شعله به سر ایستادهایم
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شده به عشق"
وفاداران کویش را چو جان خویشتن دارم... ما عاشقیم و زنده ...اگر ایستادهایم...
در ادامــهی برنامــه هم نوبــت به ســردار نصراللــه فتحیان،
فرمانده بهداری رزمی جنــوب ،در زمان دفاع مقدس و مدیر
موسســه بهداری رزمــی دفاع مقدس و مقاومت رســید که با
تبریک هفته دفاع مقدس به بزرگان جامعه پزشــکی ،شمهای
از خاطرات آن روزهای خود را بگوید:
«خدا را شکر میکنم که حدود 6سال است با حکم سرلشکر
باقری موسسهای تاســیس کردهایم که به جامعه پزشکی در
مقطع دفاع مقدس بپردازد .من به عنوان یک شــاهد عینی،
که از قبل از جنگ تا انتهای آن در جبهه حضور داشتم ،یادم
اســت که در روزهای ابتدایی جنگ هیچ چیز نداشــتیم و در
حداقــل امکانات بودیم؛ ولــی به اذنالله و فرمــان امام ،که
جنگ در اوجب واجبات است ،پزشکان با غیرت و امدادگران
شــجاع آمدند و در تمام بیمارســتانهای بــزرگ ما ،تیمهای
اضطراری شــکل گرفت .امثال دکتر ظفرقندی ،دکتر کلانتر
معتمد ،دکتر صحت و دهها و صدها پزشــک و جراح و پرستار
دیگر آمدند و این تیمهای اضطراری را تشکیل دادند و کار ما
در بهــداری رزمی این بود که فضا و امکانات را برای این افراد
مهیا بکنیم .کسانی چون دکتر فاضل ،دکتر معمارزاده ،دکتر
محققی ،دکتر شــهرزاد ،دکتر جمشیدی و این یعنی بیش از
600اورژانــس عملیاتی و 59بیمارســتان صحرایی در خط
مقدم جبهه!
بخش پزشکی جنگ واقعا خیلی مظلوم است .صد هزار عمل