Page 29 - Untitled
P. 29

‫خیلــی چیزهــا را هم مــا در جنگ پیــدا کردیم؛ ظرفیت یک بیمارســتان کامل را در همین دو طبقه و نصفی‬

                                              ‫به‬  ‫راکت‬  ‫چندین‬  ‫و‬  ‫شــد‬  ‫بمباران‬  ‫شدید ًا‬    ‫پیاده کرده بودیم‪.‬‬                                    ‫روحیــهی کار تیمــی و ایثارگــری و تفکــر و از‬
                                                                                          ‫ســال ‪ 64‬بیمارستان‬                                     ‫خودگذشتگی و امثال آن را ما در جنگ به دست‬

                                              ‫اطراف و محوطهی بیمارستان اصابت کرد‪ .‬ساختمان خیلی‬                                                                                            ‫آوردیم‬

                                              ‫آســیب دید‪ ،‬به طوری که تمــام پنجرهها و درهــا بر اثر موج‬

                                              ‫پزشــکان اعزامی میگفتیم اینجا را نمیزنند‪ ،‬تا نترسند‪ .‬در انفجار شدید از جا کنده شدند و آمبولانسها که اغلب از نوع‬

                                              ‫صورتی که این خبرها نبود‪ ،‬دشمن همهجا را میکوبید و آنجا هایــس بودند‪ ،‬بر اثر موج انفجار از رده خارج شــدند‪ .‬ژنراتور‬

                                              ‫هم در معرض اصابت خمپاره بود‪ .‬یعنی حتی خمپارهی ‪ 60‬و موتور برق بیمارســتان از کار افتاد و در اثر موج انفجار چند‬

                                              ‫که کوتاهترین بردترین خمپاره را دارد‪ ،‬راحت به بیمارســتان نفر از کارکنان آسیب دیدند‪ .‬همزمان با این بمباران‪ ،‬مقرهای‬

                                              ‫میرسید‪ .‬عرض اروندکنار کم بود و دشمن اطراف بیمارستان رزمندگان در جزیرهی مینو و کوت شــیخ و خرمشهر که تحت‬

                                              ‫را بــا توپخانه و حتی بمبهای خوشــهای و بمب شــیمیایی آتش ســنگین بودند نیز آســیب دیدند‪ .‬در ایــن وضعیت در‬

                                              ‫عرض نیمساعت تیم اورژانس را دوباره راهاندازی کردیم و نیم‬                                                                                     ‫هدف قرار میداد‪.‬‬

                                                               ‫بــه تاریخ امــداد و درمــان جنــگ در دنیــا که نــگاه کنیم‪ ،‬ساعت بعد اولین مجروحها پذیرش شدند‪.‬‬

                                              ‫میبینیــم بــرای انتقال مجــروح و انجــام درمــان در مراکز بعد از آن بمباران تمام پنجرههای بیمارستان را بستیم و همه‬

                                              ‫را تیغه کشــیدیم‪ .‬تصورش را بکنید‪ :‬بیمارســتان شــده بود‬

                                              ‫مجموعــهای از راهروها که وقتی وارد آن میشــدید دیگر نور‬

                                              ‫طبیعی وجود نداشــت‪ .‬جلو بیمارســتان را هم با کیسههای‬

                                              ‫شــن ســنگربندی کرده بودیم که ضربهگیر باشــد‪ .‬پزشکان‬

                                              ‫میگفتنــد مثل زندان شــده اســت! اما برای مقاومســازی‬

                                              ‫بیمارســتان چــارهی دیگری نداشــتیم‪ .‬پشــت موتورخانه و‬

                                              ‫ژنراتور و تأسیســات بیمارســتان را هم به همین ترتیب ایمن‬

                                                                                          ‫کرده بودیم‪.‬‬

                                              ‫در ایــن اوضــاع کادر بیمارســتان بــا چنــان روحیــهای کار‬

                                              ‫میکردند که پزشــکان اعزامی را شگفتزده میکرد‪ .‬تعجب‬

                                              ‫یا پرســتار که از نظر تحصیلات شاید‬  ‫نمهاییتکـرـ ًادنددیپکلهمیداکشبــهیات‪،‬ر‬
                                              ‫چگونــه میتواند کمکجراح باشــد!‬

                                              ‫جراحانی که به بیمارســتان طالقانــی میآمدند‪ ،‬حاضرند بر‬

                                              ‫مجهزتر‪ ،‬مســافتها و زمانها طولانی طی میشــده‪ ،‬اما در این صحنهها شــهادت بدهند؛ ازجملــه دکتر ماندگار و دکتر‬

‫شماره پیاپی ‪ /12‬سال ‪ /7‬شماره ‪ /1‬تابستان ‪1403‬‬  ‫ســیمفروش و دکتــر محققی و خیلی از پزشــکان دیگر که از‬                                             ‫آمجنننتقصگلوتروحتدمریمملایینگ‪،‬رممفیجتر‪.‬شوــطحدبعوطًابرتععـفـضنًادیاعمدمسیـلـااهزاعمیتج برجوهرااحییحننیبیراممبهاهرمسدلیتیادرنل‬
                                              ‫شیراز و تهران میآمدند‪ .‬حضور پزشکان از شهرهای دیگر به‬
                                              ‫این دلیل بود که در عملیاتها چون مجروح بیشــتر میشد‪،‬‬

                                              ‫اینکــه امکانات ما جوابگــو نبود به اهواز اعــزام میکردیم تا ما به تیمهای پزشــکی بیشــتری احتیاج پیدا میکردیم‪ ،‬لذا‬

                                              ‫از آنجا با هواپیما به شــهرهای پشــت جبهه منتقل شــوند و علاوه بر اســتان فارس از اســتان یزد و تهران هم پشــتیبانی‬

                                                                                          ‫میشدیم‪.‬‬                                                ‫خدمات درمانی لازم را دریافت کنند‪.‬‬

                                              ‫تا قبل از عملیات کربلای ‪ 4‬ما پرســتار زن هم در بیمارستان‬                                           ‫خچمهاپـرـمابریهمواتروپستخااننهعومدل ًار‬  ‫از آنجــا که بیمارســتان در معــرض‬
                                              ‫داشــتیم اما بعــد از آن عملیات مســئولان نظامــی تصمیم‬                                                                                     ‫تیررس دشــمن بود‪ ،‬طبقات ســوم و‬

                                              ‫رگارفختــنادر کجهکنشیهمر‪،‬تبعخلدیاهز آشنو بدیومناارچساــرتقارانرکاشمدل ًاکمهرمداانههمشـخـاند‪.‬مدهار‬  ‫از کار افتــاده بود و ناچار دو طبقهی بیمارســتان را رها کرده‬
                                                                                                                                                 ‫بودیم و فقط از طبقة اول و طبقهی دوم اســتفاده میکردیم‪.‬‬

                                              ‫اتاقعملها در طبقهی دوم بود‪ ،‬یک پانســیون هم در پشــت عملیات کربلای ‪ 4‬و ‪ 5‬و پس از آن در کادر پرســتاری و و اتاق‬

                                                                                 ‫بیمارســتان بود که همــهی کارکنان را در آنجا اســکان داده عمل فقط آقایان را داشتیم‪.‬‬

‫بودیــم‪ .‬آشــپزخانه‪ ،‬موتورخانــه و تأسیســات و در واقع تمام بیمارســتان طالقانــی هفت ســال در جنگ مقاومــت کرد و ‪27‬‬
   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34