Page 78 - Untitled
P. 78

‫همینجــا را میزند‪ ،‬بیایید به زیرزمین برویم‪ ،‬چون اتاقهای‬                                                                                 ‫نشریه فرهنگی ترویجی بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت‬
                                                         ‫عمل در زیرزمین بود‪ .‬بعضی گفتند صلوات بفرستیم‪ .‬گفتم‪:‬‬
                                                         ‫صلوات میفرستیم ولی حفظ جان واجب است‪ ،‬بیایید پایین‬                                                                                       ‫‪76‬‬
                                                         ‫برویم‪ .‬همان موقع به من زنگ زدند که یک مجروح آوردهاند‪.‬‬
                                                         ‫بــا تیم اضطــراری پایین رفتیــم‪ .‬دکتر برخوری کــه رزیدنت‬
                                                         ‫بیهوشی بود‪ ،‬گفت‪ :‬من بر اساس حرف شما زیر تیرآهن دراز‬
                                                         ‫کشیدم که اگر زدند‪ ،‬این تیرآهن مرا حفظ کند‪ .‬اما سقف که‬
                                                         ‫پایین آمد‪ ،‬پاهایش آســیب دید و مجبور شدم او را عمل کنم‪.‬‬
                                                         ‫منظور اینکه دفعهی بعد‪ ،‬درست بیمارستان را زد‪ .‬ما آن موقع‬
                                                         ‫سه شهید دادیم‪ .‬دفعهی بعد‪ ،‬رویم نشد به دکتر الیاسیان که‬
                                                         ‫مســیحی بود‪ ،‬زنگ بزنم که میخواهیم به جبهه برویم‪ .‬دیدم‬
                                                         ‫یک ربع بعد زنگ زد که بچهها میگویند میخواهید به جبهه‬

                                                                                 ‫بروید‪ ،‬چطور به من زنگ نزدید؟‬
                                                                              ‫یعنی اینطور از جان گذشته بودند‪.‬‬

                                                                                           ‫تریاژ مجروحین‬
                                                         ‫تریــاژ را خــودم انجام میدادم چــون اصل بر این اســت که‬
                                                         ‫ارشــدترین فــرد میتواند تشــخیص دهــد کدام مجــروح را‬
                                                         ‫میتوان به پشــت جبهه اعزام کرد و کدام مجروح باید زودتر‬
                                                         ‫به اتاق عمل بــرود‪ .‬تریاژ انجام مــیدادم‪ ،‬ولی هرگز موردی‬
                                                         ‫پیــش نیامد که بگویم اگر این مجــروح را بخواهم عمل کنم‪،‬‬
                                                         ‫‪ 10‬ســاعت طول میکشد و در این ‪ 10‬ساعت‪ 10 ،‬نفر دیگر‬
                                                         ‫شــهید میشوند‪ ،‬پس ما این ‪ 10‬نفر را عمل کنیم و این یکی‬

                                                                               ‫را بگذاریم‪ .‬این اتفاق هرگز نیفتاد‪.‬‬

‫نیروهای انسانی مسئول در بهداری رزمی واقع ًا از خودگذشته‬                          ‫انجام همزمان چند جراحی‬
                                ‫و از جان گذشته بودند‪.‬‬    ‫رزیدنتهــا را در اتاقهــای مختلف میچیدم و بــه هر کدام‬
                                                         ‫میگفتم شــما ایــن کار را انجام دهید‪ .‬آن قســمتی که باید‬
                ‫برآورد کلی از عملکرد بهداری رزمی‬         ‫خودم انجام می‪-‬دادم‪ ،‬بالای سرشان می رسیدم‪ .‬آنهایی که‬
‫چیزی که ما را رتبهی اول در دنیا کرد‪ ،‬ســامانهی رســیدگی‬  ‫باو‪.‬هح‪..‬شسـادـاهشرستمنهدیس‪،‬تکفنرقددیوطمنآتمجلرایم‪-‬حامتییگرنشرافدت‪،‬نیمدمثر‪.‬ل ًیاحادشمثکیل ًااساتسگگرتتیکراکهسقتابشخبلوهااننتجابقیاازلوی‬
‫بــه مجروحــان بود‪ .‬کمتــر پیش میآمــد مجروحــی زنده به‬  ‫خورده بود که مشــکل عروقی برای مجروح پیش نیامده بود‪،‬‬
‫بیمارســتان برسد و شهید شود‪ .‬به همه رسیدگی میکردیم و‬     ‫او را به پشــت جبهه میفرســتادیم‪ .‬مجروحانی که خونریزی‬
‫هیچ وقت کمکاری نبود‪ .‬نتیجهی عملکرد تیم بهداری رزمی‬       ‫داشــتند و اگــر بلافاصله به دادشــان نمی رســیدیم و رگ را‬
‫در مدیریت و پشــتیبانی و یک گروه از تیم جامعهی پزشــکی‬   ‫ترمیم و خونریزی را متوقف نمیکردیم‪ ،‬شــهید میشــدند‪،‬‬
                                                         ‫بــدون اســتثنا عمل میکردیــم‪ .‬به محض اینکــه عمل تمام‬
                                    ‫بود که ایثار کردند‪.‬‬  ‫میشد‪ ،‬حدود یک ساعت در ریکاوری نگهشان میداشتیم و‬
                                                         ‫بعد بلافاصله به ســطوح بعدی و در نهایت به بیمارستانهای‬
                                                         ‫دانشــگاهی که در شــهرها بودند‪ ،‬اعزام میشدند‪ .‬تمام این‬
                                                         ‫کارها دســت ســامانهی بهداری رزمی بود و تمام مجموعهی‬
   73   74   75   76   77   78   79   80   81   82   83