Page 60 - Untitled
P. 60

‫نشریه فرهنگی ترویجی بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت‬

                                                                                                                                                                               ‫‪58‬‬

‫موقــع بازدیــد آنقدر آتش ســنگین بــود که در‬                                        ‫دو ساعت است‪ .‬این موضوع مقدمهای شد که بیمارستان مصدق‬
    ‫قسمتهایی مجبور بودیم سینهخیز برویم‬
                                                                                                   ‫خرمشهر را برای روزهای بعد آماده کنیم‪.‬‬

                                                                                     ‫حملــهی عراق به ایــران دو تاریخ دارد؛ یک تاریخ رســمی و یک‬

                                                                                     ‫تاریخ غیررسمی‪ .‬در تاریخ غیررسمی‪ ،‬قبل از سی و یک شهریور‪،‬‬

‫(اصطلاحیســت که در جنوب به جای میدان به کار میرود) به‬                                ‫عراق به خرمشــهر حمله کرد‪ ،‬یعنی این شهر را زیر آتش توپخانه‬

‫یک میدان وصل میشــود‪ .‬به آنجا فلکهی فرمانداری میگفتند‬                                ‫گرفت و از پاسگاههای شلمچه عبور کرد‪ .‬دکتر وزیریان می‪-‬گفت‬

‫که یــک طرفش فرمانداری اســت و یک طرفش به بیمارســتان‬                                ‫و همانجا در‬   ‫مخارممنتشـظـرهرشمابنوددیم‪.‬ما‪،‬ولمینن محتجریوبهحایهوکازکوهدم بکرنحگدشوتد ًام‬
                                                                                     ‫پنجساله بود‪.‬‬
‫گلستان میرسد‪ .‬بیمارســتان زیر آتش بود اما تیمهای جراحی‬

‫مشــغول کار طبابت و درمان مجروحین بودند‪ .‬یک بیمارســتان‬                              ‫این بچــه را که آوردند‪ ،‬دیدیم فقط همین یک مجروح نیســت و‬

‫معمولی یکطبقه بود که هر آن اگر گلولهای با آن برخورد میکرد‬                            ‫مرتب دارد به مجروحین اضافه میشود‪ .‬بنابراین از تیمهایی که‬

‫میتوانســت از سقف بیمارستان عبور کند و همهی کسانی را که‬                              ‫ســازماندهی کرده بودیم درخواست کردیم که بیایند‪ .‬تیمها آن‬

                                   ‫هسنقوزفربسودم ًنادشازروبیع نن بشبــردد‪.‬ه‬  ‫زیر آن‬  ‫سرعتی که ما میخواستیم نداشتند‪ .‬در اینجا باید از آقای دکتر‬
                                                                             ‫جنگ‬
‫انجامگرفته‬  ‫ارزیابیهای‬  ‫اما‬  ‫بود‪،‬‬                                                    ‫دوایی‪ ،‬متخصص جراحی‪،‬بهنیکی یادم کنم‪ .‬آقای دکتردر اهواز‬

‫نشــان میداد که هیچ آمادگیای وجود ندارد‪ .‬این عدم آمادگی‬                              ‫که بود‪ ،‬خانوادهاش اصرار داشــتند که از اهواز خارج شود‪ .‬دکتر‬

‫فقط در حوزهی بهداشت و درمان نبود‪ ،‬بلکه در تمام حوزهها‪ ،‬چه‬                            ‫حتی برای رفتن هم آماده شــد اما در آســتانهی خروج از شهر‪،‬‬

‫کشوری هم آمادگی‬    ‫ندرظاکمارین‪،‬بوچده‪.‬فررومزانیدکههیعوراحقتریســدرم ًاحدورزهسـهـایی‬   ‫صرفنظر کرد و خانواده را فرســتاد و خودش برگشــت و تا پایان‬
‫و یکم شهریور حمله‬
                                                                                     ‫جنــگ هم ماند و جراحیهای زیادی انجام داد‪ .‬در بیمارســتان‬

‫کرد‪ ،‬رئیسجمهور وقت (بنی صدر) و دیگر کســانی که مسئول‬                                 ‫گلســتان که بودیم‪ ،‬وقتی دیدیم دستمان به جایی نمیرسد‪ ،‬از‬

‫بودند‪ ،‬میگفتند نه! عراق وانمــود میکند که میخواهد حمله‬                               ‫دکتر دوایی کمک خواستیم و او هم آمد‪ .‬کمکم تیمهای دیگری‬

‫کنــد اما حمله نمیکند‪ .‬ولی این حمله انجام گرفت و آن چیزی‬                             ‫هم آمدند و در همین بیمارســتان با اینکه زیر آتش بود‪ ،‬مشغول‬

‫که این عدم آمادگی را جبران کرد‪ ،‬روحیهی جهادی افراد بود‪.‬‬                                            ‫شدند‪.‬‬

‫وقتی آقای دکتر وزیریان به خرمشهر آمد و در آنجا ماند‪ ،‬کارهای‬                          ‫نام پل خرمشــهر را الان همه شــنیدهاند‪ .‬یک طــرف این پل در‬

‫اهواز را به معاونینش واگذار کرد‪ ،‬چون در آن زمان عمدهی فشار‬                           ‫خرمشــهر اســت و به فاصلهی کمــی در آن طرف بــه یک فلکه‬
   55   56   57   58   59   60   61   62   63   64   65