Page 56 - Untitled
P. 56
نشریه فرهنگی ترویجی بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت
54
شــاهد معجزهای بــودم ...یکــی از خواهران
امدادگر در حال رکوع بود که ترکشهای ناشــی
از انفجار از بالای ســرش عبور کرد و به داخل
دیوار فرو رفت
جوان بودیم که جنگ شد
هفــده ســاله و در مقطع دوم دبیرســتان بــودم که جنگ
تحمیلی آغاز شــد .از آنجا که عضــو فعال انجمن مدارس
به حســاب میآمدم یک روز پیش از بازگشایی مدارس به
مدرسه رفتم که ناگهان اعلام وضعیت قرمز شد .نخستین
جایی که در آبادان مورد اصابت موشــکهای دشمن قرار
گرفــت ادارهی آموزش و پرورش بود که منجر به شــهید و
مجروح شدن تعداد زیادی از معلمان و دانشآموزان شد.
بــه دلیل اینکــه از قبل ســابقهی مبارزه با خلــق عرب و
منافقین و کمک به سیلزدگان آبادان را داشتم ،پیشقدم
شدم و به عنوان امدادگر به مجروحان در آبادان رسیدگی
میکردم .دورههــای امدادگری را از قبل ،زمانی که عضو
بسیج بودم گذرانده بودم.